یک روز پیش از سالروز فاجعه تروریستی ۱۱ سپتامبر، چارلی کرک، فعال محافظهکار و راستگرای آمریکایی، در آخرین برنامه خود در دانشگاه یوتا و هنگام پاسخ به پرسشی درباره تیراندازی و قتل جمعی، هدف گلوله قرار گرفت و کشته شد.
فارغ از موافقت یا مخالفت با نظرات او لحظه اصابت گلوله و بر زمین افتادن چارلی کرک صحنهای دلخراش و تکاندهنده بود که هیچ انسان سالم و عاقلی از دیدن آن نه تنها خوشحال نمیشود که عمیقا اندوهگین خواهد شد. این ترور در حقیقت تیری بر حلقوم آزادی بیان در آزادترین کشور دنیا بود.

این ترور سیاسی که تنها چند روز پس از قتل «ایرینا زاروتسکا» دختر جوان اوکراینی پناهنده در امریکا به دست یک قاتل سابقهدار سیاهپوست و در سکوت خبری جریان رسانهای اصلی رخ داد نشانهای آشکار از شکاف عمیق و ستیز پنهان در لایههای مختلف جوامع غربی.
پس از پایان جنگ جهانی دوم و شکلگیری نظم نوین در بلوک غرب، آزادیهای فردی و توسعه اقتصادی ناشی از لیبرال-دموکراسی به یکی از مهمترین عوامل جذب دیگر کشورها بدل شد و زمینهساز فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، رهبر بلوک شرق گردید. اثبات پیروزی غرب بر شرق در جنگ سرد را میتوان در فرو ریختن دیوار برلین و در جایی دید که سیل جمعیت از آلمان شرقی به غرب سرازیر شد و در تاریخ ثبت گشت. کشورهایی چون لهستان، مجارستان و چک نیز پس از شکست بلوک شرق به نظم لیبرال-دموکراسی پیوستند.

امروز اما آشکار است که آن پیروزی موقتی بوده است. مارکسیسم توانسته با تغییر شکل و سوءاستفاده از آزادیها در بطن لیبرال-دموکراسی رخنه کند. آنچه با مشت آهنین به دست نیاورد، با فساد در نهادهای کلیدی چون آموزش و قانونگذاری طی چند دهه به دست آورده است.
هدف ایدئولوژی چپ تغییر ساختار اجتماعی است تا از دل آن نظمی تازه بر پایه «حقوق جمعی» و نه «حقوق فردی» حاکم شود. در این مسیر، از فاصله گرفتن جوامع از مذهب و تضعیف کلیسا بهعنوان متولی امور اخلاقی در جامعه از جمله خانواده، بیشترین بهره را بردهاند. همچنین با تصاحب و سوءاستفاده از رسانههای آزاد، خود را قطبنمای اخلاق معرفی کرده و با تضعیف خانواده و نفوذ در نظام آموزشی، نسلی پرورش دادهاند که در حالی خود را حامل ارزشهای والای انسانی میدانند، در عمل همچون «ابلهان قابل استفاده» (useful idiots) مرتکب هر خطا و بزهی میشوند یا سیاستمدارانی را برمیگزینند که هر امر ضد ارزش و اخلاقی را توجیه کرده و برای منافع خود بکار ببنندند.

نمونه بارز این موضوع، چپگرایانی هستند که در حالی برای مردم و آرمان فلسطین شعار میدهند که از گروههای تروریستی مانند حماس دفاع میکنند. در حالی داعیه آزادی و حقوق بشر دارند که برای حفظ حکومتهایی چون جمهوری اسلامی یا قطر – بزرگترین حامی تروریسم جهانی – و ناقضین حقوق بشر از هیچ تلاشی دریغ نمیکنند. آنان هر حکومتی را که در تقابل با ارزشهای غربی باشد حمایت میکنند و با تکیه بر جامعه مهاجرانی که رغبتی به همزیستی و ادغام با جامعه مقصد ندارند، راه خود را به مجالس محلی و قانونگذاری باز میکنند و در یک چرخه باطل پایههای تفکر چپ را تحکیم میسازند.
آینده غرب را میتوان در دو سناریو محتمل دید: یا جامعه کرخت و تنآسوده غرب قاطعانه در برابر ایدئولوژی چپ میایستد و نهادهایی چون خانواده، آموزش و قانونگذاری را از فساد و اضمحلال محصول چپ پاسداری میکند؛ یا شاهد فروپاشی تمدن غرب و تغییر بنیادین ارزشها خواهد بود.
قتل چارلی کرک این ظرفیت را دارد که همچون فاجعه ۱۱ سپتامبر شیوه زیست و روابط جهانی را برای همیشه دستخوش تغییر کند. متأسفانه حمله تروریستی به سلمان رشدی نتوانست غرب را از خطری که در آستین پرورش داده آگاه کند. امید آنکه جان چارلی، همچون جان میلیونها قربانی ایدئولوژیهای مهاجم و ارتجاعی چپ و اسلامی، بیثمر نماند و آزادی بیان – این اساسیترین حق بشری – قربانی اهمال سیاستمداران، انفعال مردم و اتحاد شوم چپ و اسلامگرایی نشود.
چارلی کرک خود بهدرستی گفته بود:
«جنگی معنوی به سوی غرب میآید و دشمن، ووکسیم یا مارکسیسم به همراه اسلامگرایی است؛ دشمنی که به سراغ چیزی میآید که ما آن را «شیوه زندگی آمریکایی» مینامیم.»
جنگی معنوی به سوی غرب میآید و دشمن، ووکسیم یا مارکسیسم به همراه اسلامگرایی است؛ دشمنی که به سراغ چیزی میآید که ما آن را «شیوه زندگی آمریکایی» مینامیم.
چارلی کرک
چارلی کرک پدر دو دختر خردسال بود و تنها بخاطر ابراز نظرش مورد نفرت چپگرایان بود. به ایران و ملت ایران علاقمند بود و بارها حمایت خود را از ایرانیان عنوان کرده بود.
یاد او گرامی.
پاسخی بگذارید