یکی از کارآمدترین ترفندهای جمهوری اسلامی برای تداوم حیات خود، عادیسازی شر از طریق فضای مجازی و پروپاگاندای سازمانیافته است. این نظام با بهکارگیری بازوهای تبلیغاتی در داخل و خارج، همواره میکوشد تا سطح انتظارات جامعه را پایین بیاورد و جنایت و ناکارآمدی ساختاری خود را به صورت «مشکلاتی عادی» جلوه دهد.
رژیم و پیادهنظام رسانهایاش، با تکرار مداوم این گزاره که «همه جا مشکلات وجود دارد» و «آسمان هیچ جا تماماً آبی نیست»، تلاش میکنند وضعیت بحرانی ایران را طبیعی جلوه دهند. پروپاگاندای جمهوری اسلامی در خارج از کشور ــ از جمله چهرههایی چون سیاوش اردلان و جریانهای رسانهای نظیر بیبیسی فارسی ــ همراه با «صادراتیهای نظام» و شبکهای از پرستوها و مزدبگیران در داخل، سالهاست این روایت را جا انداختهاند که:
•زندگی در جریان است،
•باید مشکلات را با طنز و لطیفه تحمل کرد،
•و نباید همهچیز را سیاه دید.
این گفتمان در ظاهر ساده و بیخطر به نظر میرسد، اما در عمل به ابتذال شر مشروعیت میبخشد و سطح توقعات جامعه را بهشدت پایین میآورد.
ایرانی که روزی خود را با آمریکا، اروپا و کشورهایی چون سوئیس مقایسه میکرد، امروز بهتدریج به جایی رسیده است که داشتن ۴ ساعت برق در شبانهروز یا چند ساعت آب شرب، «دستاورد» قلمداد میشود. مردمی که باید رفاه، آزادی و پیشرفت را مطالبه کنند، در اثر القای مداوم این شعارها، به بقا در حداقلهای حیاتی قانع میشوند.
همزمان، واقعیتهای عریان چنیناند:
•دلار به مرزهای ۱۰۰ هزار تومانی میرسد.
•دارو و کالاهای اساسی کمیاب میشوند.
•گرانی افسار گسیخته، معیشت میلیونها خانواده را به لبه نابودی کشانده است.
•مهاجرت پزشکان، مهندسان و نیروهای کار ماهر به قطر، عمان و دیگر کشورها، کشور را با فرار سرمایه انسانی فلج میکند.
•بحرانهای اقتصادی، زیستمحیطی و ساختاری، آیندهای شبیه سومالی را پیش چشم قرار میدهد.
اما در این میان، عمال تبلیغاتی نظام با وقاحت، وقت خود را صرف گوگلکردن خبر گرانی گوشت در کشوری آفریقایی یا قطعی برق در پاکستان میکنند تا به مخاطب القا کنند: «مشکل ایران خاص نیست».
این پروژه هدفی جز تزریق روزمرگی و انفعال به جامعه ندارد. وقتی مردم از سطح مقایسه با غرب و استانداردهای جهانی به پذیرش مصائب بدوی چون آب و برق و دارو تن میدهند، نظام توانسته است شر را عادیسازی کند و به بقا ادامه دهد. این همان مهندسی ذهنی است که جمهوری اسلامی به آن نیاز دارد: جامعهای که درگیر طنز و لطیفه و سرگرم مقایسه خود با بدترین نقاط جهان باشد، هرگز توان بسیج و اعتراض فراگیر نخواهد داشت.
عادیسازی شر خطرناکترین ابزار جمهوری اسلامی است؛ ابزاری که با کمک رسانهها و دلقکان وابسته، فساد و ناکارآمدی نظام را به «امر طبیعی» تبدیل میکند. جامعهای که به چنین سطحی از رضایت و قناعت اجباری کشانده شود، نه تنها از آرمانهای آزادی و رفاه فاصله میگیرد، بلکه آیندهای تاریکتر از سومالی در انتظارش خواهد بود.
آنچه امروز بیش از هر چیز ضرورت دارد، بازگرداندن سطح توقعات ملی به جایگاه واقعی است: ایرانیان سزاوار مقایسه با بهترینها هستند، نه قناعت به بدترینها.
پاسخی بگذارید