فروپاشی خاموش: بازنگری در نقش نیروهای نظامی‌–‌امنیتی در تضعیف درونی جمهوری اسلامی – مسعود علیزاده

ارسال شده در: مقالات | 0

در تحلیل روندهای زوال حکومت‌ها، توجه افکار عمومی غالباً به اعتراضات خیابانی، فشارهای بین‌المللی و شکست‌های سیاسی معطوف است. اما آنچه معمولاً نادیده گرفته می‌شود، تحولات آرام و زیرپوستی در درون نهادهای وفادار به قدرت است. در مورد جمهوری اسلامی، نشانه‌ها حاکی از آن است که ساختار نظامی، امنیتی و اطلاعاتی کشور، دیگر به شکلی یکپارچه در خدمت بقای نظام عمل نمی‌کند. این نهادها، که ستون فقرات حکومت به شمار می‌آیند، اکنون با نفوذ بی‌سابقه‌ی خشم، تردید و حتی همکاری‌های محرمانه با نیروهای خارجی مواجه‌اند.

۱. نارضایتی درونی در دل وفاداران سابق

وقتی درصد بالایی از جامعه (بنا بر اکثر تحلیل‌های مستقل، بیش از ۹۰٪) به صراحت یا در خفا از جمهوری اسلامی ناراضی‌اند، نمی‌توان انتظار داشت که نیروهای نظامی، اطلاعاتی و امنیتی که از دل همین جامعه برخاسته‌اند، استثنا باشند.

این نیروها با معضلات اقتصادی، فشار اجتماعی، تحقیرهای ایدئولوژیک و بحران مشروعیت مواجه‌اند، اما برخلاف عموم مردم، به‌دلیل حساسیت جایگاه‌شان، سکوت می‌کنند. سکوتی که اغلب به معنای رضایت نیست، بلکه ناشی از اجبار ساختاری و نظارت شدید درون‌سازمانی است.

۲. مواجهه روزمره با فساد و دوگانگی رفتاری

نیروهای حفاظتی، اطلاعاتی و اجرایی، در موقعیتی قرار دارند که بیش از هرکس دیگر، به واقعیت رفتار رهبران فاسد رژیم دسترسی دارند. آن‌ها از نزدیک شاهدند که:

روحانیونی که در خطبه‌ها از ساده‌زیستی می‌گویند، در ویلاهای لوکس و باغ های سرسبز و زیبا به خوش گذرانی می‌پردازند؛

مسئولانی که شعار عدالت می‌دهند، فرزندان‌شان را به اروپا، کانادا، استرالیا و آمریکا می‌فرستند؛

فرماندهانی که از مبارزه با استکبار می‌گویند، خود درگیر سوءاستفاده‌های مالی‌اند.

این تجارب، روز به روز فاصله‌ی ذهنی این نیروها با ایدئولوژی رسمی را بیشتر می‌کند. ایمان به مشروعیت حاکمیت، آرام و بی‌صدا فرومی‌ریزد.

۳. از تردید به کنش: افشاگری، انتقال اطلاعات، و همکاری خاموش

در سال‌های اخیر، مجموعه‌ای از رخدادهای هدفمند – از ترورهای دقیق تا انفجار در تاسیسات حساس، از افشای اسناد محرمانه تا شناسایی خانه‌ها و مسیرهای تردد فرماندهان – به‌وضوح نشان می‌دهد که بدون همکاری داخلی از دل نهادهای امنیتی و نظامی، چنین اقداماتی ممکن نبودند.

این اقدامات، الزاماً نه از سر طمع یا انگیزه‌های مالی، بلکه از نفرت، شرم، و انگیزه‌های اخلاقی و ملی‌گرایانه شکل گرفته‌اند. برخلاف تصورات ساده‌انگارانه، تنها اقلیتی ممکن است به‌دنبال امتیاز شخصی یا مهاجرت باشند. اکثریت این افراد، از درون سیستم به این باور رسیده‌اند که سکوت، همراهی با فساد است.

۴. اخلاق علیه ایدئولوژی: خیانت یا مسئولیت؟

برای بسیاری از نیروهایی که اکنون با بیگانگان همکاری اطلاعاتی می‌کنند یا اطلاعات طبقه‌بندی‌شده را در اختیار رسانه‌ها و بازیگران خارجی قرار می‌دهند، این عمل نه «خیانت»، بلکه «اقدام در راستای نجات وطن» تلقی می‌شود.

از منظر آنان:

> «ما به حکومتی فاسد و دروغ‌گو خیانت کردیم، اما به ایران وفادار ماندیم.»

این شکاف میان وفاداری به ساختار و وفاداری به کشور، دقیقاً همان نقطه‌ای است که ساختارهای امنیتی در سراسر تاریخ از آن آسیب دیده‌اند.

۵. ابعاد اخلاقی، سیاسی و راهبردی همکاری‌ها با دشمنان جمهوری اسلامی

همکاری‌هایی که امروزه از درون ایران با نیروهای مخالف خارجی – به‌ویژه اسرائیل – در جریان است، اغلب نه از سر طمع شخصی یا مزدوری، بلکه از نفرت عمیق نسبت به رژیم و احساس مسئولیت ملی شکل گرفته‌اند. این همکاری‌ها در راستای منافع مردم ایران تنظیم شده‌اند و نه تنها خیانت تلقی نمی‌شوند، بلکه نشانه‌ای از آگاهی و مسئولیت‌پذیری سیاسی هستند.

این نیروها در تعامل با طرف مقابل، اصول مهمی را دنبال می‌کنند:

۱. توافق برای عدم حمله به پادگان‌های ارتش جهت جلوگیری از فروپاشی امنیتی پس از سقوط رژیم؛

۲. عدم هدف‌گیری مراکز اقتصادی برای حفظ ظرفیت بازسازی کشور؛

۳. کاهش حداکثری تلفات غیرنظامیان در عملیات‌ها؛

۴. تفکیک مردم ایران از جمهوری اسلامی در مسئله یهودستیزی، تأکید بر اینکه رژیم نماینده مردم نیست و شعارهایی چون «نه غزه، نه لبنان» دقیقاً بازتاب همین تمایز هستند؛

۵. حمایت از شاهزاده رضا پهلوی به‌عنوان چهره‌ای ملی و مورد اعتماد اکثریت جامعه برای جلوگیری از هرج‌ومرج و هدایت گذار به ثبات.

در واقع، همان‌طور که اسرائیل بقای جمهوری اسلامی را تهدیدی حیاتی برای امنیت و ثبات منطقه‌ای می‌داند، نیروهایی که از درون ایران با آن همکاری می‌کنند نیز رژیم را تهدیدی موجودیتی برای بقای ایران می‌دانند.

در دیدگاه این افراد، جمهوری اسلامی نه تنها عامل دشمنی با جهان و انزوای ایران است، بلکه نابودکننده بنیان‌های ملی، فرهنگی و اقتصادی کشور محسوب می‌شود. از این‌رو همکاری با دشمن خارجی، در واقع همکاری برای نجات ایران است، نه برای تضعیف آن.

همچنین نباید فراموش کرد که اگر این نیروها امروز به اسرائیل مراجعه کرده‌اند، علت اصلی آن، فقدان یک اپوزیسیون منسجم، قابل اعتماد و کارآمد است.

در سال‌های گذشته  نیروهای اطلاعاتی و نظامیِ جداشده از رژیم  بوده اند که به گروه‌های اپوزیسیون مراجعه کرده‌اند، اما اغلب با انفعال، پراکندگی، و بی‌برنامگی آن‌ها روبرو شده‌اند. از همین‌رو، ناامید از اپوزیسیون، به‌سوی بازیگران خارجی رفته‌اند تا با حداقل اطمینان، بتوانند نقشی مؤثر در پایان دادن به این رژیم ایفا کنند.

۶. نتیجه‌گیری: آغاز فروپاشی از درون

جمهوری اسلامی ا هنوز ساختارهای سرکوب را حفظ کرده، اما آنچه در حال رخ دادن است، نوعی اضمحلال تدریجی در سطح درونی و انسانی این ساختارهاست. زمانی‌که نیروهای اطلاعاتی و حفاظتی دیگر به وظیفهٔ خود اعتقاد ندارند، زمانی‌که مشروعیت ایدئولوژیک نظام در ذهن آنان مرده است، حکومت دیگر نه با اسلحه، بلکه با اطلاعات خود نابود خواهد شد.

آنچه ایران امروز تجربه می‌کند، فروپاشی‌ای آرام اما برگشت‌ناپذیر است؛ نه از خیابان‌ها، بلکه از عمق دستگاه‌های قدرت.

مسعود علیزاده

پاسخی بگذارید