همایش همکاری ملی برای نجات ایران، گامی بزرگ در راه عبور از حکومت جمهوری ۵۷ – هومن یوسفی

ارسال شده در: مقالات | 0

همایش همکاری ملی برای نجات ایران، چهارم امرداد سال ۲۵۸۴، در شهر مونیخ و با حضور گسترده فعالان سیاسی مخالف جمهوری ۵۷ به میزبانی ایرانشهریار رضا پهلوی برگزار شد. این نشست با موضوع «همکاری ملی برای بازپس‌گیری ایران» برگزار شد و بی‌تردید گامی بی‌نظیر و سودمند در ادامه جنبش بازپس‌گیری ایران به شمار می‌رفت.

حضور گسترده طیف‌های گوناگون از دیدگاه‌های سیاسی، فعالان از نسل‌های مختلف، هنرمندان، کنشگران حقوق بشر، آسیب‌دیدگان خیزش‌های پیشین و خانواده‌های دادخواه، چهره‌ای متفاوت به این کنفرانس داده بود و تمایزی جدی با برنامه‌های مشابه پدید آورده بود.

بر خلاف نشست پیشین «همگرایی مونیخ» که در تاریخ ۲۸ بهمن ۲۵۸۳ برگزار شد و با حضور تکراری احزاب و گروه‌های سیاسی ناکارآمد، به دلیل جدل بر سر مسائل فرعی، عملاً بی‌نتیجه پایان یافت ـ تا آنجا که ایرانشهریار در میانه، نشست را ترک کرد ـ این بار کنفرانس به خوبی بازتاب‌ تکثر دیدگاه‌های جامعه در ذیل یک گفتمان ملی بود. (بی‌نتیجه منظور بدون تاثیر مستقیم بر جامعه)

نشست مونیخ بازتابی از کل جامعه امروز ایران بود و از همین رو در دل‌ها نشست و مورد قبول مردم قرار گرفت. بسیاری با شنیدن سخنان آسیب‌دیدگان اعتراضات، خانواده‌های دادخواه و عزیزان جاویدنام، یا با دیدن کلیپ‌های ویدئویی، اشک ریختند و از دل این اندوه و حسرت، امید و عزمی تازه برای مبارزه و پیروزی بر حکومتی که ایران عزیز را به فقر و خواری کشانده، پدید آورد.

در شرایط بحرانی امروز و با حکومتی تمامیت‌خواه که در آستانه فروپاشی است، به مرحله‌های نهایی نبرد برای بازپس‌گیری ایران از اهریمن سرخ و سیاه رسیده‌ایم. در این بزنگاه تاریخی، همکاری و همبستگی ملی برای بسیج نیروی جنبش، ضرورتی حیاتی است.

ایجاد هماهنگی و پیوند میان بدنه گسترده یک جنبش ملی، نیازمند رهبری شجاع، دانا، آگاه و سیاست‌ورز است؛ رهبری که بتواند نیروهایی با گرایش‌ها و مطالبات گوناگون را در کنار هم گرد آورد و به سوی پیروزی هدایت کند. رهبری که جامعه به او اعتماد داشته باشد و باور کند که بر سر اصول، ارزش‌ها و هدف‌های گفتمان خواهد ایستاد.

شالوده گفتمان شاهزاده رضا پهلوی برای پیوستن به جبهه مقابل نیروهای مرتجع حاکم بر ایران و وابستگان آن‌ها در خارج از کشور است. گفتمانی که بیش از چهار دهه تکرار و بر آن پافشاری شده، و این پایداری بر اصول، به ساخت و گسترش سرمایه اجتماعی بزرگی انجامیده است که امروز پیروزی بر دشمنان ایران را دست‌یافتنی و ممکن کرده است.

شرکت‌کنندگان در کنفرانس را می‌توان بازتابی از کل جامعه ایران با تمام تنوع مطالبات آن دانست، از اقلیت‌های مذهبی تا خانواده‌های دادخواه، از جمهوری‌خواهان تا پادشاهی‌خواهان، از نسل جوان تا کهنسال، از انقلابیون بیدار شده سال ۵۷ تا کنشگران جوان امروز، از طیف چپ، میانه و راست، از ریزشی‌های حکومتی و نظامی و  فرماندهان و امرای ارتش شاهنشاهی، هر یک از آنان، با زبان و تجربه خود، روایتگر آینده‌ای آزاد و آباد برای ایران بودند.

برگزاری منظم و شایسته کنفرانس، همکاری سازنده همه شرکت‌کنندگان و فضای جدی و محترمانه برنامه، از نقاط قوت این نشست بود. باید از همه برگزارکنندگان و حاضران برای ساختن فضایی درخور ایران و ایرانی، سپاسگزاری کرد.

بازخورد بسیار مثبت جامعه به این کنفرانس را می‌توان نتیجه همگرایی میان دیدگاه‌ها و سلیقه‌های گوناگون در چارچوب یک گفتمان مشترک با رهبری واحد که از حقانیت اجتماعی برخوردار است دانست. حلقه گمشده‌ای که مردم سال‌ها در از گروه‌های سیاسی مطالبه می‌کردند و آنان ناتوان از انجام آن، اینک در برابر چشمانشان شکل گرفت و به‌روشنی معرفی شد.

مطالبه شکل‌گیری یک جبهه واحد و پیوسته در برابر حکومت، خواسته‌ای اصولی و بنیادین از سوی جامعه در بیش از چهار دهه گذشته بوده است. با این حال، برخی گروه‌های سیاسی این مطالبه را با تحریف و سوءبرداشت، به معنای شراکت در رهبری جنبش یا سهم‌خواهی از قدرت در حکومت آینده تعبیر کرده‌اند؛ آن‌ هم بدون برخورداری از سرمایه اجتماعی و بی‌آنکه پایبند به اصول گفتمانی مورد پذیرش جامعه باشند.

همین تبلیغات منفی و برداشت انحرافی از خواست به‌حق جامعه بود که در میانه اعتراضات ۱۴۰۱ به تشکیل شورای همبستگی انجامید. تلاش ایرانشهریار و تاکید مداوم بر این نکته که ائتلاف باید میان نیروهای سیاسی شکل بگیرد، نه میان افراد، و اینکه آنچه نیاز داریم «همبستگی ملی» است، در هیاهوی رسانه‌ای و پروپاگاندای عوامل جمهوری اسلامی در میان اپوزیسیون، بی‌ثمر ماند. فشار هماهنگ رسانه‌ای برای جا انداختن این برداشت نادرست از خواست جامعه، سرانجام به انتشار «منشور همبستگی» انجامید.

ایرانشهریار برای اثبات حسن‌نیت و نشان دادن آمادگی برای همکاری با همه مخالفان حکومت، در شورای همبستگی حضور یافتند. اما چون دیگر اعضای شورا نماینده هیچ گفتمان سیاسی روشن و معینی نبودند و حتی به اصول اولیه گفتمان مورد پذیرش ملت ایران باور نداشتند، اندکی پس از انتشار منشور، ایرانشهریار از این جمع ناهمساز کناره‌گیری کردند. پس از آن، اعضای دیگر این شورا که نه از حمایت اجتماعی برخوردار بودند و نه دارای توان فکری و اندیشه برای همکاری، از سوی جامعه نیز کنار زده شدند.

امروز که حکومت جمهوری ۵۷ به ضعیف‌ترین نقطه خود رسیده و رویای آزادی از همیشه دست‌یافتنی‌تر شده است، حال که شاهزاده چون پدری دلسوز، همه فرزندان وفادار به ایران را پذیرا شده و اینک که بسیاری از میهن‌دوستان، چون کاوه آهنگر، دست به دست داده‌اند تا فریدون را در جنگ با ضحاک گجست یاری دهند، باید خردمندانه از این آخرین فرصت برای آزادی و بازگرداندن ایران به مسیر پیشرفت بهره ببریم.

دیگر اعضای این شورا که هدفشان مصادره حقانیت اجتماعی شاهزاده رضا پهلوی و مهار و بی‌اثر کردن نقش ایشان بود، پس از خروج پادشاه، حتی برخلاف ادعاهای خود، نتوانستند یک نشست مشترک بدون حضور ایرانشهریار برگزار کنند و نهایتا هر یک به خاستگاه سیاسی خود و میان همراهان یا سازندگان جمهوری اسلامی بازگشتند.

ضعف و فروپاشی امنیتی حکومت برآمده از انقلاب ۵۷، به‌ویژه پس از حمله اسرائیل، باعث افزایش اعتمادبه‌نفس در میان مخالفان شده است. در این میان، رهبری شاهزاده رضا پهلوی موقعیتی استثنایی برای دستیابی به پیروزی نهایی فراهم کرده است. از همین‌رو، اهمیت کنفرانس مونیخ را باید در تقویت امید، افزایش روحیه مبارزه و ارائه چشم‌اندازی روشن از راهکارها و اهداف، بهتر و دقیق‌تر درک کرد.

برگزاری منظم و شایسته کنفرانس، همکاری سازنده همه شرکت‌کنندگان و فضای جدی و محترمانه برنامه، از نقاط قوت این نشست بود. باید از همه برگزارکنندگان و حاضران برای ساختن فضایی درخور ایران و ایرانی، سپاسگزاری کرد.

نکته مهمی که نباید از نظر دور داشت، این است که جبهه ملی‌گرایان ایران، بدون برخورداری از بودجه‌های کلان خارجی و در شرایطی دشوار از نظر رسانه‌ای، چنین نشست‌هایی را تنها با تکیه بر اراده و تعهد برگزار می‌کنند. همین نکته، بر ارزش و بزرگی این تلاش می‌افزاید. حضور مهمانانی که از سراسر جهان با هزینه شخصی سفر و اقامت خود را تأمین کرده و در کنفرانس شرکت کردند، نشان‌دهنده عمق تعهد آنان به مبارزه و همراهی با شاهزاده رضا پهلوی است. بدون شک این تعهد، نظم و صداقت در گفتار سخنرانان و مدعوین در این کنفرانس از عوامل مهم بازخورد بسیار خوب جامعه خصوصا هموطنان عزیز داخل کشور بود.

تنها نکته‌ای که در مسیر «همکاری ملی» و کنار هم قرار گرفتن طیف‌های مختلف سیاسی باید مورد توجه قرار گیرد، حفظ آزادی بیان، عقیده و احترام به تنوع آراست؛ چرا که بی‌توجهی به این اصل، خود می‌تواند به اختلاف و اخلال در روند مبارزات ملت ایران بینجامد. باید از ایده مخرب و سهمگین وحدت کلمه خمینی بشدت پرهیز کرد.

امروز که بیداری عمومی، گفتمان جایگزین جمهوری اسلامی را به‌درستی انتخاب کرده، نه می‌توان و نه رواست که پادشاهی‌خواهان را به بهانه پرهیز از تفرقه، ساکت یا نادیده گرفت. اگر شاهزاده رضا پهلوی امروز به‌عنوان تنها شانس نجات ایران، مسئولیت رهبری انقلاب ملی را پذیرفته‌اند، نتیجه وفاداری و ایستادگی هواداران پادشاهی در ۴۶ سال گذشته است؛

آنچه اهمیت بنیادین دارد، پایبندی به گفتمانی است که شاهزاده رضا پهلوی برای براندازی حکومت جمهوری ۵۷ ارائه کرده‌اند ولی باید مراقب بود پذیرش تکثر بهانه‌ای برای ساکت کردن صدای یک طیف قرار نگیرد.

اگر انقلاب ۵۷ گفتمان پادشاهی را برای چند دهه به حاشیه راند، این ایستادگی ایرانشهریار بر اصول و ارزشها و حمایت و پایداری وفاداران به گفتمان پهلوی بود که امید به مسیری برای آزادی را زنده نگاه داشت و امکان وجود یک آلترناتیو واقعی را حفظ کرد.

امروز که بیداری عمومی، گفتمان جایگزین جمهوری اسلامی را به‌درستی انتخاب کرده، نه می‌توان و نه رواست که پادشاهی‌خواهان را به بهانه پرهیز از تفرقه، ساکت یا نادیده گرفت. اگر شاهزاده رضا پهلوی امروز به‌عنوان تنها شانس نجات ایران، مسئولیت رهبری انقلاب ملی را پذیرفته‌اند، نتیجه وفاداری و ایستادگی هواداران پادشاهی در ۴۶ سال گذشته است؛ کسانی که با تحمل تحقیر و توهین و فشار همواره نام ایشان را فریاد زدند و پرچم شیر و خورشید را برافراشته نگه داشتند. اگر این پایمردی نبود، بی‌شک بسیاری از همانانی که تا دیروز با سلطنت و پهلوی مخالف بودند و امروز به ایرانشهریار برای رهبری انقلاب و دوران گذار اعتماد کرده‌اند، او را نیز همچون شاهنشاه آریامهر تحمل نمی‌کردند و طرد می‌کردند.

پادشاهی‌خواهان و باورمندان به گفتمان پهلوی، عمیقاً به حق حاکمیت ملت و تعیین نوع حکومت از طریق رای آزاد باور دارند و در عین حال که شاهزاده را رهبر دوران گذار قبول دارند، او را وارث قانونی سلطنت نیز می‌دانند،  فعالانی که طرفدار سلطنت نیستند، اما به شاهزاده برای هدایت جنبش تا زمان برگزاری رفراندوم و تشکیل مجلس مؤسسان اعتماد کرده‌اند، باید حق پادشاهی‌خواهان برای ابراز نظر و احترام به وارث تاج کیانی را به رسمیت بشناسند. مخالفت و تلاش برای جلوگیری از سردادن شعار «جاوید شاه» یا شعارهای دیگر در حمایت از خاندان ایرانساز پهلوی با بهانه و یا استدلال موکول کردن این شعارها به پس از براندازی حکومت اسلامی نه تنها از تفرقه جلوگیری نمی‌کند که بیشتر سبب بدگمانی و واگرایی خواهد شد. همانطور که کسی شما نباید مجبور به سر دادن شعاری برخلاف عقایدتان کند، شما هم نباید دیگران را بخاطر علایق خود ساکت کنید. یکی از زیبایی‌های کنفرانس مونیخ همخوانی سرود ای ایران توسط همه شرکت کنندگان بود، در حالی که کمی پیش از آن طرفداران سلطنت سرود رسمی ملی پیش از انقلاب را در حالی که همرزمان جمهوری‌خواه با احترام شنونده این سرود بودند سردادند. این همان همبستگی و همکاری ملی است در عین کثرت و تنوع عقاید. 

یکی از زیبایی‌های کنفرانس مونیخ همخوانی سرود ای ایران توسط همه شرکت کنندگان بود، در حالی که کمی پیش از آن طرفداران سلطنت سرود رسمی ملی پیش از انقلاب را در حالی که همرزمان جمهوری‌خواه با احترام شنونده این سرود بودند سردادند. این همان همبستگی و همکاری ملی است در عین کثرت و تنوع عقاید. 

در شرایطی که نوعی از جمهوری بر ایران حاکم است و بیشتر رسانه‌های اصلی در اختیار طیف‌های بیشمار و متنوع جمهوری‌خواهان قرار دارد و در حالی که با محدودیت‌های به‌مراتب کمتری نسبت به پادشاهی‌خواهان قادر به فعالیت در خارج مخصوصا داخل کشور هستند، تلاش برای ساکت کردن هواداران سلطنت، نه‌تنها همبستگی نمی‌آورد، بلکه به خفقان، بی‌عدالتی و شکاف در صفوف مبارزه می‌انجامد.

باید با واقع‌بینی به صحنه سیاسی نگریست. ای‌کاش جمهوری‌خواهان ملی‌گرا نیز مانند پادشاهی‌خواهان، گفتمانی منسجم، شفاف با نهادها و نماینده مشخص داشتند تا بتوانند در کنار ایرانشهریار، نماینده نوع دیگری از حکومت آینده باشند. اما به دلایل گوناگون، چنین امری محقق نشده است. اکنون که بسیاری از جمهوری‌خواهان با درک واقعیت سیاسی کشور، به شاهزاده اعتماد کرده‌اند، این اعتماد نباید به بهای سرکوب طرفداران پادشاهی تمام شود.

فشار به شاهزاده رضا پهلوی درباره القاب، عنوان‌ها یا موضع‌گیری‌های ایشان نه‌تنها ناصواب، بلکه زمینه‌ساز شکاف و رویارویی درون‌جنبشی است. باید به یاد داشت که کوتاه کردن قامت ایده دیگران، برای هیچ گفتمانی حقانیت نمی‌آورد.

امروز که حکومت جمهوری ۵۷ به ضعیف‌ترین نقطه خود رسیده و رویای آزادی از همیشه دست‌یافتنی‌تر شده است، حال که شاهزاده چون پدری دلسوز، همه فرزندان وفادار به ایران را پذیرا شده و اینک که بسیاری از میهن‌دوستان، چون کاوه آهنگر، دست به دست داده‌اند تا فریدون را در جنگ با ضحاک گجست یاری دهند، باید خردمندانه از این آخرین فرصت برای آزادی و بازگرداندن ایران به مسیر پیشرفت بهره ببریم.

به امید آزادی میهن،

پاینده ایران.

جاوید شاه

هومن یوسفی

فعال سیاسی، مشروطه خواه

پاسخی بگذارید