مشروطه خواهی از ابتدای پیدایش و شکل گیریش جنبشی ترقیخواهانه و تجدد گرا بوده است. ایدهای با نگاهی توسعهگرا که توسط ایرانیان برای جامعه ایرانی ساخته و پرداخته شد که سابقه روشن و تاثیرات شگفتش در تاریخ معاصر ما ثبت و مشهود است. نخبهگان میهن پرست دوران نهضت مشروطه توانستند با هدایت درست جامعه، انقلاب مشروطه را بثمر برسانند.
نور بر تاریکی پیروز خواهد شد.
شهبانو فرح پهلوی
با بررسی اوضاع و شرایط کشور و ملت ایران در دوران جنبش مشروطه میتوان به اهمیت رهبران و روشنفکران مشروطهخواه در هدایت موفق ملت محروم به سوی ایده مترقی پی برد. اما پیروزی انقلاب مشروطه و تاسیس مجلس شورای ملی برای توسعه و پیشرفت کشور کافی نبود، اگر رضا شاه کبیر در بزنگاه تاریخ به قدرت نمیرسید و دستاوردهای انقلاب مشروطه را احیا و با بنیان نهادن زیرساختها و نهادهای مدرن زمینه تحولات و ترقی را فراهم نمیکرد تا در دوران سلطنت محمدرضا شاه فقید جامعه و کشور از بنیان دچار تغییر شده و بسوی رشد و توسعه پیش رود امروز شاهد روزگاری بس اسفبارتر از افغانستان سوریه میبودیم.
بر اساس همه شواهد و نظرسنجی ها، شعارهایی که در تظاهراتها، دیوار نویسیها و حمایت فعالین سیاسی داخل و خارج کشور بر میآید گفتمان مشروطه و ملی گرایی بالاترین حمایت را میان ملت ایران دارد و رضاشاه دوم محبوبترین و مقبولترین چهره سیاسی است.
هومن یوسفی
پیروزی انقلاب بربرها در ۱۳۵۷ که در تضاد و دشمنی کامل با مشروطه و ارزشهای ملی بود، وقفهای طولانی در روند توسعه و پیشرفت کشور از تمامی جهات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به همراه داشت تا آنکه جامعه زخم خورده از جنگ، قتلعام، شکنجه و تجاوز سیستماتیک، نابسامانیها، سوء مدیریتها، دزدیها و اختلاسها، رانت خواری و رابطه سالاری طی اعتراضات دی ماه ۹۶ بطور علنی و شفاف گسست و تضاد خود با حکومت و ارزشهای حاکم را اعلام کرد. اعتراضات سال ۹۶ را باید جوانه انقلابی مدرن دانست بر ضد فتنه ۵۷ و نتیجه سالها تلاش و پایداری ملیگرایانی که در کوران جنون بربریت و توحش، با خون و جان خود و با رهبری و استقامت شهریار ایرانزمین مشروطه را زنده نگاه داشتند.
ایران دوباره بیدار شد و در طی سالهای بعد این گفتمان مشروطه بود که در جامعه مورد اقبال بیشتر قرار گرفت و به درستی و راستی به ایده یگانه چاره ساز برگزیده گشت. جنبش انقلابی که در دی ماه ۹۶ سر بر آورد با توجه به ارزشها مترقی و مطالبات تجددگرایانهای که مطرح کرد شباهت بسیاری با جنبش مشروطه دارد چنانکه میتوان ادعا کرد تاریخ درحال تکرار است و ملت ایران طی معجزهای بدیع با وجود رضاشاه دوم شانس دوبارهای برای جبران اشتباه تاریخی خود بدست آورده است.
بر اساس همه شواهد و نظرسنجی ها، شعارهایی که در تظاهراتها، دیوار نویسیها و حمایت فعالین سیاسی داخل و خارج کشور بر میآید گفتمان مشروطه و ملی گرایی بالاترین حمایت را میان ملت ایران دارد و رضاشاه دوم محبوبترین و مقبولترین چهره سیاسی است. نیروی اجتماعی قدرتمندی که بدنبال بازگشت به خویشتن و هویت ملی است میتواند عامل کنشها و تغییرات بسیار مثبت در راستای منافع ملی گردد و با هدایت درست این قدرت را ایجاد میکند تا کشور را به مسیر درست توسعه و پیشرفت بازگرداند.
همانقدر که نیروی ملیگرای ایرانی پتانسیل سازندگی و تعامل و مدارا را دارد در صورت عدم هدایت درست، سرکوب و سانسور و مقابله میتواند بشدت بر علیه هر نوع مقاومتی به قوه کوبندهای تبدیل گردد که هدایت و کنترل آن اگر غیر ممکن نباشد بسیار مشکل خواهد بود.
عرصه سیاسی ایران و گروههای مخالف جمهوری اسلامی به دو دسته عمده قابل تقسیم هستند. دستهای مانند مشروطهخواهان و ملیگرایانی که از ابتدای شکل گرفتن گفتمان انقلابی بربریسم ۵۷ی با آن مخالف بودند و هدف آنان برگرداندن حکومت قانون، عقلانیت، بازسازی و توسعه ایران است. دسته دوم فرقهها و افرادی هستند که در تقسیم غنائم بعد از انقلاب بینصیب ماندند یا در جنگ قدرت مغلوب فرقه تبهکارتر مذهبی شدند ولی همچنان بدنبال همان اهداف ضد ملی برای نابودی کشوری بنام ایران هستند.
با توجه به جایگاه پادشاه در جامعه بعنوان سرچمشه حقانیت، ایشان تنها رهبری است که توان هدایت درست این بدنه عظیم اجتماعی را دارد.
هومن یوسفی
در تقابل این دو گفتمان که ارزشهای بنیادین بشدت متفاوت و متضادی دارند، عواملی از جمله رسانهها، بودجههای دولتهای خارجی، کمکها و حمایتها از جناحهای مختلف داخل حکومت جمهوری اسلامی دخالت مستقیم دارند. ابزارهای تبلیغاتی و اجرایی بواسطه نزدیکی تفکر فرقه حاکم بر ایران با گروهها و افراد ضد ملی در اختیار آنان قرار داده شده تا با استراتژی مشخصی سدی بر راه نیروی قدرتمند ملیگرایان ایجاد گردد. حکومت جمهوری اسلامی و بسیاری از احزاب کشورهای غربی بخوبی میدانند که این فرقهها پایگاه اجتماعی داخل ایران ندارند اما با سرمایه گذاری بر طمع قدرت و اشتیاق آنان برای حضور در عرصه سیاسی از آنان بعنوان تخریب کنندگان و لایه اول مقابل با مخالفان واقعی نظام اسلامی استفاده میکنند. کشورهای مختلفی در منطقه و یا غرب با این ایده که یک ایران قوی با حکومتی ملی بر ضد منافع آنهاست، در این سرمایه گذاری مشارکت دارند.
در این بین افرادی از روی ناآگاهی جذب این فرقهها و یا گروههای مخرب شده و با سوءاستفاده از شرایط و میل به تعاملی که در بین گروههای ملیگرا وجود دارد نقش نفوذی جریانات مخرب را بازی میکنند. اگر فشارها این گروههای نفوذی با استفاده از ابزارهایی که در اختیارشان قرار داده شده بر نیرویی که از اکثریت جامعه تشکیل شده و به خروش آمده، از آستانه تحمل ملت تحت فشار حکومت ضد ملی فراتر رود و تلاشها برای سانسور و مصادره حرکتها و فعالیتهای آنان باعث سرخوردگی گردد، بدنه گسترده اجتماعی جنبش انقلابی از لیدرها و رهبر منطقی گذر خواهند کرد و تبدیل به نیرویی عظیم و مخربی خواهند شد که در ابتدا دامان گروهها و افراد مخرب و نفوذی را خواهد گرفت.

مشروطهخواهی دارای بدنه وسیع اجتماعی است که در راس آن رضاشاه دوم بعنوان رهبری دمکرات و آزادمنش قرار دارد و در تمام دوران ثابت کرده توان و تمایل همکاری با دیگر گروههای سیاسی را دارد. با توجه به جایگاه پادشاه در جامعه بعنوان سرچمشه حقانیت، ایشان تنها رهبری است که توان هدایت درست این بدنه عظیم اجتماعی را دارد. هر گروه یا فردی تلاش کند تا خللی در رهبری ایجاد و یا حقانیت زدایی کند با فرض محال موفقیت باید به این نکته توجه کند که جامعه تحت هیچ شرایطی نقش آنان را برای هدایت نخواهد پذیرفت و چون اساسا دارای پایگاه اجتماعی نیستند، تنها موجب رها شدن نیروی قدرتمند و جاری جامعه بدون رهبر مقتدر خواهد بود که در خلا جریان میانه روی ملیگرا، عرصه سیاسی را مستعد بروز و قدرت گرفتن جریانات افراطی خواهد کرد. این جریانات افراطی ذاتا ملاحظات و میل تعامل و همکاری بسیار کمتری با تفکرات دیگر خواهند داشت.
ملت ایران راه خویش را پیدا کرده سرانجام پیروز خواهد شد و هیچ قدرتی نمیتواند مانع راه یک ملت متحد گردد.
نور بر تاریکی پیروز خواهد شد.
پاسخی بگذارید