جنبش اجتماعی (Social movement) حرکتی سازمان یافته توسط عده زیادی از مردم برای ایجاد تغییرات، از بین بردن یا ایجاد محدودیتهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و یا اقتصادیست.
جنبشهای اجتماعی بر اساس مطالباتی که پیگیری میکند میتواند بزرگ یا کوچک، بلند مدت و یا کوتاه مدت باشد، در هر حال جنبش یک حرکت جمعی است و از همراهی گروهی از جامعه بوجود میاد که رابطه میان آنها نه بر اساس دستورالعمل یا نقش، سمت و سلسله مراتب افراد بلکه بر مبنای اشتراک در مطالبات و دیدگاه آنان به جامعه شکل میگیرد. بزرگترین اختلاف بین جنبش اجتماعی و تشکلهای با هدف و مطالبات مشخص در فعالیت خارج از سیستم (بطور مثال حکومت یا دولت) است.
تشکلهایی مانند لابی کنندگان یا احزاب ستادهای انتخاباتی در چهارچوب قوانین فعالیت میکنند درحالیکه جنبشهای اجتماعی و فعالین این عرصه مشخصا خارج از سیستم و چهارچوبهای قراردادی و در قالب تظاهراتها و اعتصابات فعالیت میکنند. جنبشها در سطوح مختلفی جریان پیدا میکنند و میتوانند محدود به یک شهر، در سطح کشور و یا جهانی باشند.
جامعه شناسان سه دسته اصلی را بر اساس حدود و نوع مطالبات برای جنبشهای اجتماعی معرفی کرده اند که بصورت خلاصه میتوان آنها را اینطور تشریح نمود:
- جنبشهای رفرمی یا اصلاحاتی (Reform movement)
این نوع از جنبش مطالبات محدود اما در عین حال تاثیر گذار در چهارچوب قوانین حکومت و یا ارزشهای اجتماعی را دنبال میکند و تلاش و قصدی برای تغییر حکومت و یا نظم حاکم بر کشور ندارند. جنبشهای محدود دانشجویی که با انتخاب خاتمی در ایران تلاش در تغییرات محدود درون حکومت و در چهارچوب قوانین نظام داشتند نمونه ای از جنبشهای اصلاح طلبانه است.
- جنبشهای انقلابی (Revolutionary movement)
در جنبشهای انقلابی اقدامات و مطالبات از اصلاحات فراتر رفته و در پی جایگزینی بنیادین ارزشها و نظم حاکم هستند. نمونه این نوع جنبش در ایران را میتوان در انقلاب مشروطه و سپس انقلاب اسلامی جست که در هر دوی آنها ارزشها و نظم حاکم بر جامعه و کشور از اساس تغییر یافت و دگرگون شد.
- جنبشهای ارتجاعی یا واکنشی (Reactionary movement)
در این نوع از جنبش، فعالین خواستار بازپس گرفتن و یا استمرار شرایطی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و یا فرهنگی هستند که تغییر کرده و یا در حال تغییر است. مشروعه خواهان در دوره انقلاب مشروطه، فتنه خرداد ماه چهل دو برای جلوگیری از انقلاب شاه و مردم (انقلاب سفید) میتواند و یا در شرایط امروز تلاش برای از بین بردن حجاب اجباری نمونه بارز این نوع از جنبش هستند.
برای درک درست از خاستگاه جنبشها و دلایل وقوع آنها باید ابتدا برداشت دقیق و درستی از مطالبات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی که باعث بروز حرکت جمعی میشوند بدست آورد و در عین حال باید این به این نکته پرداخت که پس از بروز یک جنبش چه گروه از جامعه و بر اساس چه عوامل و دلایل احتمال بیشتری برای پیوستن به بدنه جنبش را دارند.
جامعه شناسان با بررسی جنبش های اجتماعی نظریه های متعددی برای توضیح چگونگی پیدایش و رشد آنها ارائه کرده اند که در ادامه به سه نظریه مهم اشاره میگردد.
- نظریه محرومیت (Deprivation Theory)
نظریه محرومیت اولین بار توسط رابرت مرتون (Robert Merton) توصیف شد و بیان می کند که جنبش های اجتماعی در میان افرادی که احساس محرومیت می کنند به وجود می آیند. بر اساس این رویکرد، زمانی که افراد خود را با دیگران مقایسه می کنند، احساس میکنند که در وضعیت نامساعدی و نابرابری قرار دارند. آنها به جنبش های اجتماعی می پیوندند تا به نارضایتی های خود پایان داده و به مطالبات خود برسند. این احساس محرومیت نسبت به افراد دیگر (پول، عدالت، موقعیت یا امتیاز) مبنای شکل گیری جنبش اجتماعی است. بر اساس این نظریه، این مقایسه که منجر به احساس بی عدالتی می شود، کلید شروع جنبش اجتماعی است.
بعنوان مثال در ایران زنان بخاطر نداشتن حقوق اولیه و شرایط نابرابر در جامعه استعداد دارند که طبق این نظریه منشا بروز جنبش اجتماعی برای احقاق حقوق انسانی خود گردند. زنان در جمهوری اسلامی و در مقابل قوانین آن به عنوان شهروندان درجه دو در نظر گرفته می شوند که از موقعیت اجتماعی و حقوقی پایین تری نسبت به مردان برخوردار هستند. به عنوان مثال، حجاب اجباری یا قوانین مربوط به تقسیم ارث، حضانت فرزند، حق طلاق، اجازه خروج از کشور، شرکت در مسابقات ورزشی، اشتغال و غیره باعث ایجاد حس بیعدالتی و نابرابری شده و میتواند عمل بروز جنبش اجتماعی گردد. از دیگر عواملی که میتواند در این نظریه قرار بگیرد بیعدالتی اجتماعی، تفاوت زیاد طبقاتی بعلت اقتصاد رانتی و یا عدم شایسته سالاری هستند که در مجموع ایجاد نارضایتی عمومی کرده و عامل محرک بسیاری از جنبشها در جهان و در تاریخ بشریت بوده است.
- نظریه جامعه توده ای (Mass-Society Theory)
جامعه توده ای جامعه ای است که در آن رفاه و بوروکراسی باعث تضعیف پیوندهای اجتماعی سنتی شده است. نظریه جامعه توده ای اولین بار توسط جامعه شناس سیاسی ویلیام کورنهاوزر ( William Kornhauser) ارائه شد. دکتر کورنهاوزر در نظریه خود پیشنهاد می کند که افرادی که در یک جامعه احساس انزوا و بی اهمیتی می کنند جذب جنبش های اجتماعی می شوند. بر اساس این نظریه، جنبشهای اجتماعی تحت تأثیر رسانهها قرار میگیرند و احساس قدرت و تعلقی میدهند که در غیر این صورت اعضای جنبش نداشتند. اجزای اصلی در این نظریه عبارتند از:
- رسانه ها نیروی قدرتمندی در جامعه هستند که می توانند هنجارها و ارزش های اساسی را زیر سوال ببرند و در نتیجه نظم اجتماعی را تضعیف کنند.
- رسانه ها می توانند به طور مستقیم بر ذهن مردم عادی تأثیر بگذارند.
- هنگامی که افکار مردم توسط رسانه ها دگرگون می شود، احتمالاً پیامدهای بلندمدتی در پی خواهد داشت.
در شرایط امروز ایران و برای تشریح این نظریه میتوان به نقش رسانه های فارسی زبان خارج از ایران برای مطرح کردن و جا انداختن تفکرات مخرب و فعالیت گروههای تجزیه طلب و ضد ملی اشاره کرد. این رسانه ها با تریبون دادن به افرادی که قدرت مشارکت اجتماعی و توان وفق پذیری با شرایط دنیای مدرن را ندارند آنها را بصورت توده ای از افراد غیر اجتماعی و ضد پیشرفت در آورده و در بلند مدت هزینه زیادی به جامعه تحمیل خواهد کرد.
- نظریه کرنش ساختاری (Structure strain theory)
بر اساس این نظریه مراحل زیر در شکل گرفتن یک جنبش اجتماعی امکان وقوع دارد:
- عوامل ساختاری (structural conduciveness) – مردم به این نتیجه میرسند که جامعه، کشور یا سیستم دارای مشکل است.
- فشار ساختاری (structural strain) – مردم مشکلات و محرومیتها را تجربه میکنند.
- رشد و گسترش راه حل (growth and spread of a solution) – راه حلی برای مشکلات مردم پیشنهاد و مورد قبول قرار گرفته و گسترش میابد.
- عوامل تشدید کننده (precipitating factors) – نارضایتی عمومی معمولا به یک کاتالیزور نیاز دارد تا باعث بوجود آمدن و حرکت یک جنبش شود. اغلب یک رویداد خاص میتواند نقش یک محرک را ایفا کند.
- فقدان کنترل اجتماعی (lack of social control) – نهادی که قرار است تغییر کند باید حداقل تا حدودی در برابر تغییر باز باشد. اگر جنبش اجتماعی به سرعت و با قدرت سرکوب شود، ممکن است هرگز تحقق نیابد
- حرکت جمعی (mobilization) – بدنه اصلی جنبش مردمی هستند که باید سازماندهی و فعالیت کنند تا به مطالبات خود برسند و تغییراتی که خواستار آن هستند اتفاق بیافتد.
با توجه به مجموع این نظریات میتوان گفت زمانی که مردم جامعه مشکلات و معضلات ناشی از بیعدالتی، سومدیریت و فساد را در زندگی خود تجربه میکنند، بدنبال راه حلی برای برطرف کردن آنها خواهند بود. هر چه اندازه و عمق مشکلات بزرگتر و اندازه تغییرات بزرگتر باشد راه حل نیز طبعا پیچیده تر خواهد بود. اگر جنبش اجتماعی نتواند برای راه حلی که ارایه میکند به قدر کافی نیرو بسیج نماید امکان شکست و به نتیجه نرسیدن جنبش نیاز بالا میرود.
هنگامیکه ملت یک کشور بخاطر مصائب و مشکلات دچار محرومیت شوند زمینه تشکیل جنبشهای مختلف اجتماعی بوجود میاد. حال اگر جامعه زیست خود را در تضاد با ارزشهای حکومت و سیستم ببیند ناگزیر جنبش اجتماعی تبدیل به یک انقلاب بنیادین خواهد شد.
یک انقلاب برای دگرگونی ارزشها و اصول حاکم نیاز به بسیج حداکثری مردم دارد و اگر نتواند به اندازه کافی نیرو جذب کند توان مقابله با حکومتی که ارزشهای خود را به جامعه تحمیل کرده نخواهد داشت.
بوجود آوردن یک گفتمان که در برگیرنده راه حل برای بیشترین نیازها و مطالبات جامعه باشد و بتواند بعنوان گفتمان غالب، حقانیت و وزن اجتماعی بیشتری پیدا کند اولین قدم برای جنبش دگرگونی خواهانه است.
این گفتمان هم توان جذب نیرو و تقویت بدنه جنبش را داشته و هم حقانیت لازم برای احیای ارزشهای مورد تایید خود پس از تغییر حکومت را دارا خواهد بود.
با توجه به وضعیت کنونی ایران و وجود رسانه هایی که بخاطر منافع کشورهای دیگر در پی ایجاد جنبشهای توده ای در ایران هستند، لازم است که به تقویت و گسترش یک گفتمان واحد ملی گرایانه که ضمن ارایه راه حل به معضلات کنونی باعث تقویت همبستگی ملی میگردد بپردازیم. این گقتمان تضمین کننده حفظ تمامیت ارضی و برپایی ارزشهای ملی ما برای دوران پر خطر گذار از جمهوری اسلامی خواهد بود.
منابع و اقتباس:
Social Movement: Theories and Motives
https://study.com/academy/lesson/social-movement-theories-and-motives.html#partialRegFormModal
Strain theory
پاسخی بگذارید