یادداشت راهبردی درباره ایران: فرصت‌ها و الزامات برای سیاست خارجی ایالات متحده – مسعود علیزاده

ارسال شده در: مقالات | 0

بررسی دقیق ویژگی‌های ژئوپلتیکی ایران، منابع طبیعی گسترده، نیروی انسانی جوان و نسبتاً تحصیل‌کرده، و همچنین سرمایه‌های فرهنگی و تاریخی این کشور نشان می‌دهد که در صورت سرنگونی و کنار رفتن جمهوری اسلامی، ظرفیت‌های بالقوه‌ای برای تبدیل ایران به یکی از شرکای پایدار، قابل اتکا و راهبردی ایالات متحده در منطقه فراهم خواهد شد. طراحی و اجرای یک سیاست هم‌گرا و راهبردی از سوی واشینگتن در قبال ایرانِ پس از جمهوری اسلامی، می‌تواند نقشی کلیدی در بازتعریف نظم منطقه‌ای و تثبیت نفوذ بلندمدت ایالات متحده در خاورمیانه ایفا کند؛ روندی که در بلندمدت به تقویت موقعیت ژئوپلتیکی و بین‌المللی آمریکا در قرن بیست‌ویکم منجر خواهد شد.

همچنین باید توجه داشت که ایرانِ تحت رهبری شاهزاده رضا پهلوی می‌تواند به دوستی استراتژیک با اسرائیل دست یابد. این تحول، نه‌تنها گامی اساسی در جهت صلح و ثبات پایدار در خاورمیانه خواهد بود، بلکه می‌تواند به کاهش تنش‌های مزمن منطقه‌ای و هم‌گرایی بیشتر میان کشورهای همسو با غرب منجر شود.

در این چارچوب، یکی از مسیرهای واقع‌گرایانه و مؤثر برای آغاز این فرایند، برقراری ارتباط راهبردی و مستقیم با شاهزاده رضا پهلوی است. ایشان نه‌تنها دارای پیوندی نمادین با تاریخ معاصر ایران و ساختار سیاسی پیشین آن است، بلکه از اقبال عمومی گسترده‌ای در میان اقشار مختلف مردم، به‌ویژه نسل جوان، برخوردار می‌باشد. این جایگاه اجتماعی می‌تواند نقش مهمی در ایجاد مشروعیت مردمی برای هرگونه فرآیند گذار ایفا کند و زمینه‌ساز حمایت داخلی از روند دگرگونی سیاسی شود. شکل‌گیری این ارتباط، در صورتی که بر اساس منافع مشترک دو کشور و تحت مدیریت مستقیم و شفاف ایالات متحده صورت گیرد، می‌تواند بستر مناسبی برای بازسازی اعتماد و همکاری دوجانبه فراهم آورد.

همچنین باید توجه داشت که ایرانِ تحت رهبری شاهزاده رضا پهلوی می‌تواند به دوستی استراتژیک با اسرائیل دست یابد. این تحول، نه‌تنها گامی اساسی در جهت صلح و ثبات پایدار در خاورمیانه خواهد بود، بلکه می‌تواند به کاهش تنش‌های مزمن منطقه‌ای و هم‌گرایی بیشتر میان کشورهای همسو با غرب منجر شود. تحقق چنین وضعیتی این امکان را برای ایالات متحده فراهم می‌سازد که با اطمینان خاطر، منابع و تمرکز راهبردی خود را به سایر نقاط حساس و مهم در عرصه جهانی، به‌ویژه در برابر رقابت‌های قدرت‌های بزرگ، معطوف سازد.

همزمان، لازم است که از ورود و مداخله بازیگرانی چون بریتانیا در این فرآیند به‌شدت پرهیز شود. تجربه تاریخی روابط ایران و بریتانیا، همراه با منافع گاه متضاد لندن در منطقه، می‌تواند موجب پیچیدگی، بی‌اعتمادی و تضعیف انسجام راهبردی این روند گردد. در نتیجه، موفقیت این مسیر مستلزم هدایت انحصاری آن توسط ایالات متحده و بر اساس شفافیت کامل است.

در نقطه مقابل، چنانچه سیاست فعلی تعامل با جمهوری اسلامی ادامه یابد و تلاشی برای کنار زدن آن صورت نگیرد، نه‌تنها کمکی به تثبیت منطقه نخواهد کرد، بلکه این خطر وجود دارد که رقبای ژئوپلتیکی ایالات متحده—از جمله چین، روسیه، اتحادیه اروپا و بریتانیا—با بهره‌گیری از خلأ راهبردی آمریکا، نفوذ خود را در ایران و منطقه گسترش دهند. چنین روندی می‌تواند ایالات متحده را درگیر رقابت‌های فرسایشی و بحران‌های امنیتی در خاورمیانه نماید و در نهایت به تضعیف جایگاه جهانی و نفوذ بین‌المللی آن بینجامد.

پاسخی بگذارید