نمادها، تاریخ، فرهنگ، آیینها و رسوم در هر کشوری اساس هویت ملی و فردی افراد است. شهروندان کشور این نمادها و تاریخ و فرهنگ را محترم میشمارد و به آنها افتخار میکند خصوصن کشوری تاریخی و با فرهنگی غنی و متنوع و پر افتخار ایران. تاریخ پرفراز و نشیب ما حتی در تاریکترین دورانش قهرمانی ستودنی برای یادداشت رشادت و فداکاری دارد.
کاو آهنگر خسته از ظلم ضحاک و دادخواه خون فرزندان ایران زمین پیشسینه چرمین خود را به نیزه زد و فریاد دادخواهیش مردم را گرد خویش آورد تا سوی فریدون روند.
ازان چرم کاهنگران پشت پای بپوشند هنگام زخم درای
همان کاوه آن بر سر نیزه کرد همانگه ز بازار برخاست گرد
خروشان همی رفت نیزه بدست که ای نامداران یزدان پرست
کسی کاو هوای فریدون کند دل از بند ضحاک بیرون کند
چرمینه کاوه آهنگر با افزودن گوهر پادشاهی تبدیل به درفش کاویانی و نماد ملی ایران شد.
بیامد بدرگاه سالار نو بدیدندش آنجا و برخاست غو
چو آن پوست بر نیزه بر دید کی به نیکی یکی اختر افگند پی
بیاراست آن را به دیبای روم ز گوهر بر و پیکر از زر بوم
بزد بر سر خویش چون گرد ماه یکی فال فرخ پی افکند شاه
فرو هشت ازو سرخ و زرد و بنفش همی خواندش کاویانی درفش
از آن پس هر آنکس که بگرفت گاه به شاهی بسر برنهادی کلاه
بران بیبها چرم آهنگران برآویختی نو به نو گوهران
ز دیبای پرمایه و پرنیان برآن گونه شد اختر کاویان
و اینچنین درفش کاویانی تا پایان سلسله ساسانیان و حمله و چیرگی عربها و شکست یزدگرد سوم پرچم ملی ایران بود. در عصر جدید و مدرن نیز هر کشوری یک پرچم به نهادهای بین المللی معرفی و بعنوان نماد و علامت رسمی خود اعلام کرده است.
ایران نیز بعد از درفش کاویانی در دوره های مختلف و سلسلههای در قدرت از سمبل یا نمادهای مختلفی برای معرفی خود استفاده کرده است. این نمادها همواره ریشه در باورهای ایرانیان داشته و هر یک تاریخ و توصیفی برای خود دارد. دقت نظر پیشینیان ما در طبیعت و ستارگان بصورت بسیار روشنی در فرهنگ ما قابل مشاهده است. از جشنهای ملی مانند نوروز یا سده یا شب یلدا که مستقیما با موقعیت زمین با خورشید و ستارگان دارد تا گاهشمار باستانی، نامها، اسطورها، آثار هنری و صنایع دستی دارای مشخصه و توضیح و فلسفه هستند و در جایگاهها و موقعیتهای مختلف از آنها یا نمادهایی که معرف آنهاست استفاده شده است.
یکی از این نمادها که تا پیش از انقلاب بربرهای سرخ و سیاه در سال پنجاه و هفت بر پرچم سه رنگ ایران نقش بسته بود نشان شیر و خورشید بود که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نقشی به سبک نشان سیکهای هندی جای آن را گرفت. پرچم جمهوری اسلامی شاید تنها نشان کشوری در جهان باشد که با زبان بیگانه نقشی در میان و در حاشیه آن نقش بسته است.
شیر و خورشید نشانی ملی است و پیشینهای تاریخی در فرهنگ ایرانیان دارد. عدهای عمدا و یا از روی ناآگاهی این نشان را علامت سلطنتی و از نظر اسلامیون طاغوتی دانسته و معرفی میکنند. برای شناخت تاریخچه پیدایش و مفهومی که در پس این نشان نهفته شاید هیچ منبعی بهتر از کتابی که زنده یاد احمد کسروی نگاشته نتوان معرفی نمود. این کتاب در سال ۲۵۳۶ شاهنشاهی توسط انتشارات رشدیه با عنوان «تاریخچه شیر و خورشید» منتشر گردید و به معرفی تاریخ و مفهوم کامل این نماد پرداخته است.
کسروی در سه بخش به این موضوع پرداخته است. شیر و خورشید، هر یک بتنهایی، سپس ترکیب شدن شیر و خورشید و در آخر بررسی اینکه چگونه این نماد شهرت یافت و از چه زمانی نماد دولت ایران گشت. در مقاله میتوانید گزیدهای از این کتاب را مطالعه نمایید اما توصیه میکنم کتاب ذکر شده را بطور کامل مطالعه نمایید تا اطلاعات کامل را بدست آورید.
طبق نوشته کسروی برخلاف نظر برخی که عقیده داشتند شیر نماد مورد استفاده سلسلهای در ارمنستان بوده و از آنجا وارد ایران شده است، ایرانیان صدها سال پیشتر از آنها از شیر برای نشان دادن شجاعت و مردانگی استفاده میکردهاند که بعنوان مثال میتوان به شیر سنگی همدان که بعلت قدمت و فرسایش، عمر آن را نمیتوان تخمین زد و یا سنگ نگارههای که بر کوشکهای هخامنشیان در نمایش نبرد شیر و گاو نقش بستهاند اشاره کرد. دلیل دوم وجود سکههایی با نقش شیر از دوره مغولان و صفویان و دیگران است.
دلیل دیگری که میتوان برای استفاده از شیر برای نشان دادن شجاعت و قدرت در ایران به آن اشاره کرد، استفاده شاعران از جمله مولوی و فردوسی و دیگران در سرودهای خود میباشد.
مولوی در دفتر اول مثنوی خود چنین سروده:
ما همه شیران ولی شیر علم حملهشان از باد باشد دمبدم
فردوسی در شاهنامه بیتهای بسیاری درباره درفش سروده است که در زیر به یکی از آنها اشاره میکنم اما کسروی در کتاب خود توضیح کاملتری همراه با ابیات بیشتری آورده است.
یکی شیر پیکر درفشی به زر درفشان یکی در میانش گهر
با توجه به اشارات کسروی درباره استفاده شاعرانی همچون فخرالدین اسعد گرگانی در دوره سلجوقیان از حیوانات چون مرغ بر درفش در مثنوی ویس و رامین که از روی نوشتههای به زبان فارسی پهلوی سروده بود میتوان استباط کرد که در ایران پیش از اسلام استفاده از مرغ زرین نه در عهد سلجوقیان بلکه در دوره ایران پیش از اسلام مرسوم بوده است.
شاعر دیگر که مشخصن در مورد نقش خورشید با ده زبانه و شیرهای سیاه با دهانهای باز سروده نظامی گنجهای است که در مثنوی لیلی و مجنون در سال ۵۸۴ سروده است.
خورشید درفش ده زبانه چون صبح دریده ده نشانه
شیران سیاه در دریدن دیوان سپید در دویدن
بر این اساس کسروی در پی توضیح و اثبات آن میباشد که استفاده از نقش حیوانات و خورشید و ماه بعنوان نماد در ایران به قرنها پیش و قبل از اسلام میرسد. در ادامه کسروی به پیوستن شیر و خورشید بهم در نگارهها پرداخته است و توضیحات کامل و جامعی در مفهوم این پیوند و اسناد مربوط به آن ارایه کرده است.
داستانها و افسانههای زیادی برای توضیح ترکیب شیر و خورشید وجود دارد که میتوان به سه راه متفاوت برای توضیح این نماد اشاره کرد. راه اول، روایتی در خصوص تاریخ تولد شاه طالش در برج اسد (شیر) بوده بدین ترتیب که در هنگام تولد او خورشید در برج اسد قرار داشته است. راه دوم ارتباط خوشید و برج اسد نزد ستاره شناسان باستان اهمیت موقعیت خورشید در آسمان در علم نجوم باستان میباشد. این توضیح در بین بسیاری از جمله شاه عباس صفوی رایج و مورد قبول بوده است.
راه سوم آنست که ایرانیان و ارمنیان پنداشتهاند بدینسان که شیر نماد ارمنیان و خورشید نشان ایرانیان بوده، شاه عباس بزرگ پس برانداختن استقلال ارمنستان این دو نشان را یکی ساخته است. برخی هم بجای ارمنستان گرجستان را میگویند. (ص۱۴)
اما خوشبختانه نیازی به این داستانها و افسانهها نداریم زیرا یک سند معتبر تاریخی داستان پیدایش شیر و خورشید و زمان و تاریخ آن را برای ما آشکار میکند.
طبق نوشته ابن عبری در کتاب «مختصر تاریخ الدول» داستان پیدایش شیر و خورشید چنین آمده است.
خاندان سلجوقیان روم که در بخشی از آسیای کوچک فرمانروا بودند مشهور است. ابن عبری درباره غیاثالدین کیخسرو و پسر علاءالدین کیکاوس که از پادشاهان آن خاندان و دومین کیخسرو از ایشان است و در سال ۶۳۴ هجری بجای پدر خود پادشاهی یافته بود مینویسد که او دختر پادشاه گرجستان را به زنی گرفت. در آن زمان زیبایی زنان گرجستان بویژه زیبایی خانم شاهزادگان گرجی در سراسر شرق و غرب شهرت یافته و بسیاری از فرمانروایان دور و نزدیک از مسلمان و ترسا زن از آن خاندان میگرفتند.
ابن عبری میگوید کیخسرو شیدای رخسار دلارای شاهزاده خانم گرجی گردیده دل و دین و تاب و توان از دست داد و بفرمان عشق میخواست روی درهم و دینار را با نقش آن رخسار دلارا بیاراید. نزدیکان کیخسرو بپاس اسلام رای بدین کار نمیدادند ولی چون او پافشاری داشت چنین تدبیر اندیشیدند که صورت شیری نگاشته روی همچون خورشید آن شاهزاده گرجی را همچون خورشیدی بر فراز آن بنگارند که هم دلخواه کیخسرو انجام گرفته هم مردم پی به حقیقت کار نبرده چنین پندارند که مقصود نقش صورت پادشاه است. (تاریخ ابن عبری چاپ بیروت ص۴۴۷)
باید گفت شیرو خورشید چون پدید آورده عشق است چه بهتر از اینکه بهره ایران سرزمین شاعران گردیده است. انوشه روان شاهزاده گرجی که زیبایی رخسار او چنین نقش شگفتی پدید آورده و به ایران، سرزمین ویس و رامین ارمغان ساخته – ایران که بر همه سرزمینهای پیرامون خود عنوان استادی و آموزگاری دارد و سالیان دراز گرجستان زیبا یکی از جگرگوشههایش بوده است. نشانی با این بنیاد تاریخی از هر حیث برتری دارد بر آن نشانها که دولتهای دیگر دارند و هرگز بنیادی بر آنها در تاریخ نمیتوان یافت.
تا به اینجا ما با پیدایش شیر و خورشید و پیوستن این دو نماد بهم آشنا شدیم، در ادامه به چگونگی شهرت و استفاده رسمی در دولت ایران از این نشان بنقل از کتاب زنده یاد احمد کسروی خواهیم پرداخت.
طبق گفته کسروی از زمان کیخسرو تا دوران صفوی در حدود سیصد سال هیچ سکهای با این نشان یافت نشده اما استفاده مجدد صفوی گواه این نکته است که پادشاهان صفوی با این نماد آشنایی داشتهاند هرچند مشخص نیست چگونه و از کجا. لازم بذکر است که تفاوت اصلی بین شیر و خورشید سکههای کیخسرو با نماد مورد استفاده در دوره صفوی خورشید نیمه است که کاملن به پشت شیر چسبیده است. کسروی سکهای مسی با نشان شیر و خورشید نیمه و چسبیده به پشت شیر در اختیار داشته ولی تاریخ و زمان ضرب آن مشخص نبوده اما چون از آیه قرآن و یا نام امامان شیعه استفاده نشده بنظر میرسد که متعلق به صفویان و پادشاهان بعدی نبوده و در نتیجه میتوان تخمین زد که ضرب سکه متعلق به دورهای بین کیخسرو و صفویان بوده است.
باید توجه کرد نشان شیر و خورشید در دوره صفویان بسیار معروف بوده است اما در زمان شاه اسماعیل صفوی هرگز بصورت رسمی استفاده نگردید زیرا سکهای با این نقش از آن دوره در دست نیست و بعلاوه اشعار زیاد از قاسم کنابدی که در زمان او میزیسته در مورد جنگها و کارهای او را بنظم آورده و در اشعار زیادی درفشهای او را ستایش کرده است اما هیچ کجا از نامی از شیر و خورشید برده نشده است.
شاه طهماسب هم به شیر و خورشید توجه داشته است اما چون میپنداشته که این نماد صورت طالع پادشاه است، طالع خود که برج حمل بوده از این رو در سکههای مسی که فلوس مینامیدند خورشید را پشت بره نشانده و ضرب میکردند.در زمان صفویه فقط بر روی سکههای مسی نقش ضرب میشده و بر روی سکههای نقره و طلا نامهای خدا و پیغمبر و امامان را با نام شاه مینگاشتند. احمد کسروی دو سکه با منقش به بره و خورشید در دست داشته است.
با توجه به اینکه طالع شاه اسماعیل عقرب بوده اما هیچوقت سکهای با نقش خورشید بر عقرب که نماد عجیبی مینمود ضرب نگردید. کسروی اضافه میکند این پندار دیر نپایید و شاه عباس و دیگران پایبند آن نبودهاند وگرنه خورشید را هر زمان بر پشت یکی از کژدم و خرچنگ و نهنگ و گاو و بره و بزغاله سوار ساخته بفرجام شاید درون دلوش جای میدادند.
تمام سکههایی که شاه عباس ضرب کرده با نقش شیر و خورشید است هرچند طالعش سنبله بوده و نقش سنبله که صورت زنی است خوشهای بدست گرفته همراه با خورشید مانعی نداشته و میتوانستند خورشید را بر روی سینه زن نقش کنند. باید گفت تا زمان شاه عباس آن پندار (ترکیب طالع و خورشید) از میان رفته بوده است. از شاه عباس نقشهایی دیگری از شیر لخت با گوزن و فیل و طاووس و مانند اینها بر فلوسها در دست هست ولی نقش شیر و خورشید از همه بیشتر است و بهمین دلیل رواج این نماد را به این شاه نسبت میدهند.
در این عکس سکه گراور شده با شماره یک (بالا سمت راست) شکل یک بره و خورشید را دارد و بر پشت آن نام شاه طهماسب نگاشته شده که مقصود شاه طهماسب نخستین است.
سکههایی که در مازندارن ضرب شده (سکه شماره ۲ بالا وسط) همگی نقش شیر لخت را دارند. سکه ردیف بالا سمت چپ در تبریز ضرب شده و رقم ۱۲۵ بر پشت آن ضرب شده که گویا مقصود ۱۱۲۵ در آخر پادشاهی سلطان حسین ضرب شده است. سکه شماره ۴ (ردیف میانی سمت چپ) مشخص نیست چه سالی زده شده است اما متعلق به دوره صفوی میباشد. سکه شماره ۵ در تهران در زمانی نامشخص ضرب شده و سکه شماره ۶ در قزوین زده شده است. مشخصن در دوره صفویه در هر شهری شکل شیر و خورشید متفاوت ضرب شده است.
موریس هربرت کتابی درباره سفر محمدرضا بیک حاکم ایروان در زمان شاه سلطان حسین به فرانسه و زندگی پرشکوهی که در دربار لویی چهاردهم پادشاه فرانسه در سال ۱۷۱۵ میلادی داشته به نام «فرستاده ایران به دربار لویی چهاردهم» تالیف و در سال ۱۹۰۷ به چاپ رسانده و در آن شرح سفر محمدرضا بیک و همراهانش در پاریس را آورده است. در این کتاب تصویرهایی نیز از محمدرضا بیک و همراهانش چاپ شده که بگفته نویسنده از روی تصویرهای برداشته شده در همان زمان سفر درست کرده است. در برخی از این تصویرها درفش ایران برفراز سر محمدرضا بیک با نقش شیر و یک خورشید کامل همچون نقش سکههای کیخسرو آورده شده است.
این کتاب بیانگر این نکته است که در دوران صفوی نماد شیر و خورشید همانطور که بر سکههای فلوس ضرب میشده در درفشها نیز استفاده شده اما خورشید را بصورت دایره کامل و جدا از شیر نگاشته میشده است.
بعد از دوران صفویه در زمان نادرشاه افشار و پسرانش و کریم خان زند اطلاع دقیقی از استفاده این نماد در دست نیست و سکهای با نقش شیر و خورشید بدست نیامده است اما بیگمان از این نماد و نقشهای دیگر در فلوسها و درفشها استفاده شده است. این نشان در دوره قاجار دوباره بصورت گسترده مورد استفاده قرار گرفته و نشان رسمی ایران گردیده است. از زمان آقا محمد خان قاجار نیز نشانی از استفاده این نماد در دسترس نیست اما در زمان فتحعلیشاه و جانشین او محمدشاه گذشته از فلوسهایی که در دسترس است نوشتههای یکی از مولفان اروپایی نیز در این مورد روشن کننده است.
مسیو دوبو نویسنده معروف فرانسوی در کتاب خود بنام «لاپرس» که در زمان محمدشاه نوشته است، از درفشهایی زیاد که مورد استفاده قرار میگرفته سخن گفته و به دو درفش یکی با نقش شمشیر ذوالفغار و دیگری درفشی با نقش یک شیر خوابیدهای که خورشیدی از پشت او درمیآید اشاره کرده.
مولف دیگری بنام مسیو لانگله، در کتاب کوچکی که قبل از مسیو دوبو در زمان فتحعلیشاه نوشته از شیر و خورشید یاد نموده و شگفت آنکه از این نماد با عنوان «مهر و شیر» یاد کرده است. روشن نیست که این عبارت را از کجا بدست آورده. لانگله پنداشته که این نماد از ایران باستان و یادگار آتش و آفتاب پرستی ایرانیان دیرین است.
در زمان ناصرالدین شاه و در سال ۱۲۷۲ یک سری فلوس با نقش شیر و خورشید با شیری خوابیده اما مانند شیر نشانهای امروزی ضرب گردید. اما ناگهان در سال ۱۲۸۴ فلوسهای جدیدی با نشان شیر و خورشید اما با شیری بپاخاسته و برای اولین بار شمشیر بدست زده شده است.
از اینجا پیداست که رسمی شدن نشان شیر و خورشید همراه با شمشیر از سال ۱۲۸۰ آغاز شده است. بنظر میرسد که از ترکیب نقشهای شمشیر دوالفغار و شیر و خورشید نماد امروزی شکل گرفته ولی بپاس امام تیغ دوسر بدست شیر ندادهاند.
از همین زمان است که شیر و خورشید شکل ثابتی پیدا کرده که در همه جا روی شیر بسوی دست چپ و دمش برانگیخته و گردنش یالدار است و پیوسته ایستاده رویش برگشته به سوی ایران است.
تفاوت بزرگ دیگر بین شیرهای امروزی با نقشهای دیرین که درسکهها دیده میشود یال شیر است. این نکته توسط یک روس به کسروی یادآوری شده که شیرهای ایران (که در زمان کسروی هنوز منقرض نشده بودند و ظاهرن تعداد کمی میزیستن) چه نر و چه ماده آن بدون یال بودهاند و از این روست که در سکههای قدیمی شیرها بدون یال نقش میشده است و شیر با یال از روی نقشهای اروپا تصویر شده است.
با آنکه نقش شیر و خورشید قدمت بسیاری در تاریخ ایران دارد اما دلیل بیاطلاعی از تاریخچه آن کمتر مورد توجه شعرا بوده و تنها شاعری که به آن توجه کرده است ملک الشعرا صبوری است که دو بیتی زیر از اوست:
گر شیر نشان دولت جاوید است خورشید بپشت اوست هر کس دید است
آن ترک پسر که این نشان هشته بسر شیری باشد که روی او خورشید است
نماد شیر و خورشید تا انقلاب اسلامی و فتنه ۱۳۵۷ همچنان بر درفش ملی نقش داشت و توسط بربرهای وحشی با علامتی بیگانه عوض شد.
هر ایرانی وطن دوستی پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان را پرچم ملی خود میداند و آرزو دارد که بزودی دوباره در جای جای این میهن کهن برافراشته گردد.
زنده یاد احمد کسروی یکی از روشنفکران و روشنگرانی بود که توسط تروریستهای مسلمان بطرز فجیعی بقتل رسید. یاد و نامش زنده باد.
پاینده ایران
جاوید شاه