داستان و داستان سرایی بخش مهمی از فرهنگ کهن ما بوده و نقش مهمی در زنده نگهداشتن سنتها و رسوم ایرانی در مقابل فاتحان بیگانه و ضد ایرانی خصوصا اعراب داشته است. از قصه های هزار و یک شب که به زیبایی توانست حکایات و داستانهای فولکلور ایرانی را در دوران خلافت اعراب مسلمان و هنگامه تلاش برای از بین بردن هویت ایرانی، ثبت و زنده نگه دارد و یا شاهکار بزرگ حکیم فردوسی طوسی که با منظوم کردن شاهنامه و آمیختن اساطیر و تاریخ ایران در دوران سیاه استیلای بیگانگان پیوند یک ملت و تاریخش را ابدی و ناگسستنی کند.
با توجه به نقش زبان پارسی در پیوند دادن فرهنگها و رسوم متنوع در گستره ایرانشهر می توان به اهمیت ادبا و شعرای پارسی گو در ماندگاری تاریخ و فرهنگ این سرزمین پی برد. شاید بتوان گفت علاقه ایرانیان به داستان و افسانه و درک جایگاه آن دلیل پرورش تعداد زیادی ادیب و شاعر بوده و برخلاف فرهنگ غربی که هنرهای تجسمی مانند نقاشی و مجسمه سازی ارجمندی داشته این هنر کلامی و داستان سرایی است که نزد ایرانیان مورد اقبال بوده است.
منطق الطیر، مثنوی معنوی، گلستان سعدی، شاهنامه فردوسی و بسیاری دیگر از منظومه های نثر و نظم در فرهنگ ایرانی در مقابل نقاشیها و مجسمه های ماندگار میکل آنژ و یا داوینچی نشان از تفاوت دیدگاه در دو ابر فرهنگ بشری دارند. البته باید به نویسندگان و مشاهیر بزرگ عرصه نوشتاری غرب مانند شکسپیر اشاره کرد ولی در اینجا به نقش دو سبک متفاوت هنر مورد اقبال جامعه در تاریخ برای انتشار یک روایت یا ایده مد نظر است.
از دیرباز برای نهادینه کردن ارزشهای اخلاقی در جامعه و همراه کردن افراد در یک ایده و یا هدف مشخص، استفاده از داستان و حکایت کاربرد موثری داشته است. می توان به مثنوی معنوی و یا منطق الطیر و استفاده از حیوانات و بازگویی روایت از زبان حیوانات برای شرح دادن ارزشهای اخلاقی و ساده کردن این اصول برای نفوذ بیشتر در جامعه اشاره کرد. نقل قول معروفی از گفتگوی افلاطون وجود دارد با این مضمون: “کسانی که داستان می گویند بر جهان حکومت می کنند.”
امروز نیز همچنان برای جلب توجه، جهت دهی به افکار عمومی، تحریک و یا منفعل کردن جامعه از ساخت روایت استفاده گسترده ای میشود. روایت به قصه، داستان و افسانه ای از مجموعه اتفاقات و یا تجربیات که الزاما واقعی نیستند اطلاق می گردد و به شکلهای مختلفی ساخته و توسط کتاب داستان، رمان، نمایش، نقاشی، فیلم، سخنرانی، مقاله و غیره منتشر می شود.
روایت سازی در جنبشهای اجتماعی اهمیت بسیاری برای توضیح ایده، هدف، وسیله و برنامه در جهت کسب مخاطب داشته و می توان گفت هیچ جنبشی بدون داشتن روایت شکل نگرفته و هیچ جنبشی بدون پیروزی در جنگ روایتها موفق نشده است. در نتیجه، روایت ها ابزاری ضروری برای جنبش های اجتماعی هستند. آنها به شکل گیری هویت جمعی جنبش و جامعه ای که به دنبال تغییر آن هستند کمک می کنند. هر جنبش اجتماعی مخصوصا جنبش اجتماعی انقلابی برای پیروزی نیاز به ساخت سرمایه اجتماعی در چارچوب گفتمان مشخص دارد.
برای ساخت اعتماد میان افرادی که می توانند نیروی پیش برنده جنبش باشند، ایده ها و راه حلهای ارائه شده برای تغییرات و دگرگونیهای مورد نظر باید چنان روشن و قابل درک باشد که فعالین در جنبش بتوانند با شخصی سازی روایتها خود را در تمام مراحل جنبش ببینند. ارائه چشم انداز روشن و قابل لمس از اهداف جنبش یکی از مهمترین راه های ساخت اعتماد (سرمایه اجتماعی) و بسیج نیروهای فعال می باشد. با توجه به اهمیت داستان و روایت در جنبشهای اجتماعی است که نیروهای نظم حاکم متقابلا تلاش میکنند تا با ساخت روایتهای جعلی و یا داستانهای متضاد از ایجاد هویت جمعی و سرمایه اجتماعی لازم برای بسیج فعالین در جنبش جلوگیری کنند.
آنچه باعث پیروزی انقلابیون بربر در سال 57 بر حکومتی ملی و توسعه گرای پهلوی گردید موفقیت آنان در ساخت و جا انداختن روایات جعلی هم در خصوص حکومت پادشاهی و هم درباره اهداف انقلاب ارتجاعی در میان ملت ایران بود. از شایعه قتل نویسندگان تا شکنجه توسط ساواک، از تبدیل تروریستها به نویسنده و آزادیخواه تا تعبیر حملات تروریستی به مبارزه برای آزادی. این روایتهای جعلی به قصد تخریب و از بین بردن اعتماد بین ملت و حکومت توسط خرابکاران تروریست در داخل و خارج ساخته و سپس در رسانه های خارج از ایران مانند بی بی سی به صورت گسترده پخش و در جامعه منعکس و در نهایت توسط همان خرابکاران به عنوان سند و ادله برای از بین بردن سرمایه اجتماعی حکومت پهلوی استفاده می شد.
این روش تخریبی بعد از پیروزی بربرها همچنان برای شکست هرگونه همگرایی در میان مخالفان واقعی حکومت و جلب اعتماد میان ملت بکار گرفته شده است با این تفاوت که اینک با در دست داشتن منابع مالی نامحدود و امکانات گسترده شناسایی روایت سازان شر و داستانهای جعلی بشدت دشوار شده است. فقط هنگامی که این امکانات نامحدود انقلابیون 57ی ضد ایرانی را در ساخت و انتشار دروغ و روایت جعلی نظر بگیریم متوجه ارزش و بزرگی دستاورد افرادی می شویم که در تمام این سالها با حداقل امکانات و در سختترین شرایط تلاش کردند تا حقیقت را زنده نگاه دارند و داستان واقعی را میان هزاران قصه جعلی متمایز کنند.
ایرانشهریار رضا پهلوی را می توان به درستی از راویان راستی و حقیقت نامید و جایگاه و سرمایه اجتماعی ایشان را گذشته از نهادی که وارث آن هستند به تلاش و استمرار ایشان در روشن نگه داشتن مشعل داستان واقعی ملت ایران مرتبط دانست. برای پیروزی انقلاب ملی، ما نیاز حیاتی به روایت سازان و روایتگرانی داریم که در برابر هجوم دروغ و جعل بتوانند ملت ایران را با گفتمان مشروطه، راه حلها و برنامه های پیشبرد انقلاب و همینطور منافعی که هر شخص از پیروزی انقلاب ملی بدست میاورد آشنا کند. از این روی شخصی سازی روایتها اهمیت پیدا کرده و می تواند به عنوان یک وظیفه عمومی برای فعالین جنبش برای جلب افکار عمومی و ترغیب جامعه به پیوستن به جنبش انقلابی مطرح شود.
نهادینه بودن داستان سازی و فهم و درک عمومی از روایتها در جامعه ایرانی چنان عمیق است که گروهی از فعالین حتی بدون آنکه بتوانند علت مخالفت خود را با روایتگر یا روایت سازی با استدلال بیان کنن صرفا بخاطر آنکه درک میکنند داستان جعلی در تضاد با هویت جمعی گفتمان مورد قبول آنها است تصمیم و موضع درستی میگیرند. داستان سرایان و روایت سازان در هر انقلاب جایگاهی بسیار مهمی دارند و باید از سوی فعالین آن گفتمان مورد حمایت قاطع و محکم قرار داشته باشند. هر چه روایت ساز و روایتگران بیشتری در یک جنبش وجود داشته باشند راه ساده تری برای ساخت سرمایه اجتماعی در پیش خواهد بود.
با توجه به قدرت پروپاگاندای حکومت بربرها و بازوهای طولانی آن در خارج از مرزها در پوشش گروههای مختلف و موفقیت آنها در فرسوده و مستهلک کردن تولید کنندگان فکر، ایده و روایت در گفتمان مشروطه، باید از تعداد محدود باقیمانده نهایت حمایت را انجام دهیم و روایتگر داستانهای ابر روایت سازان باشیم. ما تا در جنگ روایتها پیروز مطلق نباشیم توان شکست جمهوری اسلامی و گروهها و فرقه های همراهش را نخواهیم داشت.
روایت ابزار قدرتمندی برای جنبشهای اجتماعی است، زیرا میتواند نحوه درک و عمل مردم در مورد موضوعات مورد علاقه جمعی را شکل دهد. روایت میتواند حس هویت، همبستگی و فوریت را در میان شرکتکنندگان و حامیان جنبش ایجاد کند، و همچنین چارچوبها و گفتمانهای غالبی را که وضعیت موجود را توجیه میکنند، به چالش بکشد. روایت همچنین میتواند احساسات، ارزشها و قضاوتهای اخلاقی را بسیج کند تا افراد را برای پیوستن یا حمایت از یک جنبش تحریک میکند. با این حال، روایت یک پدیده خنثی یا ایستا نیست و به طور مداوم توسط بازیگران و زمینه های مختلف مورد مناقشه، مذاکره و تغییر است. بنابراین، جنبشهای اجتماعی باید از تأثیرات بالقوه، چه مثبت و چه منفی، روایات خود بر اهداف، استراتژیها و نتایج خود آگاه باشند.
در همین زمینه گفتگویی در اسپیس ایکس در تاریخ ششم بهمن ماه با عنوان: گفتار آدینه، نیروی شگرف«داستان» در جنبش اجتماعی انجام گردید. فایل تصویری و صوتی این گفتگو بزودی در کانال یوتیوب و تلگرام انجمن انار در اختیار همراهان گرامی قرار خواهد گرفت.
پاسخی بگذارید