چرا پادشاهی مشروطه مناسبترین روش حکومتی برای ایران است؟ – گفتگوی میلاد آقایی با جمشید چالنگی

ارسال شده در: مقالات | 0

برنامه تفسیر خبر سه شنبه 18 امرداد 1401 – ایران: دو نسل، دو دیدگاه

در برنامه تفسیر خبر سه شنبه ۱۸ امرداد (1401) ۲۵۸۱ آقای جمشید چالنگی با دعوت از خانم میترا جشنی و آقای میلاد آقایی در یک گفتگوی دیدنی سوالاتی مطرح کرد که پاسخهای مستددل و دقیق به آنها می‌تواند ضمن برطرف کردن شک و تردیدها، در نشر گفتمان مشروطیت و بالندگی این ایده کمک شایانی نماید.

بسیاری از طرفداران پادشاهی فعالان سیاسی نیستند و بخشی نیز صرفا از روی حافظه تاریخی ملت درباره انقلاب مشروطه و دستاوردهای آن به این نتیجه درست رسیده‌اند که راه نجات ایران بازگشت به مشروطیت و گذر از مشروعیت می‌باشد. روشن است که انتخاب از روی آگاهی ضمن ایجاد اعتماد بنفس و امید باعث بوجود آمدن اقتدار می‌گردد و داشتن اقتدار ناشی از دانش می‌تواند باعث جذب نیروهای مردمی و بروز حقانیت اجتماعی گردد.

خوب من نگاه دیگری دارم، در سیاست اینکه ما چه آرزویی داریم صرفا نمیتواند دسترسی آنرا برای ما فراهم کند. در دسترس بودن و امکانپذیر بودن از جمله ویژگیهای گزینه های سیاسی است، اینکه حالا من تصور کنم من یک نظام سیاسی مثلا وست‌مینستر میخوام (برای نمونه) یا یک چیز دیگری، باید یک نهادی باشد که آن خواست من را نمایندگی کند

میلاد آقایی

آقای چالنگی در آغاز برنامه درباره قانون اساسی مشروطه و دلیل رجوع به این قانون در دوران گذار پرسید، میلاد آقایی و خانم میترا جشنی بر این موضوع که قانون اساسی مشروطه با وجود بندهایی که باید اصلاح و حذف گردد، در حال حاضر و با توجه به شرایط و داشته هایمان بهترین ابزاری است که در دوران گذار می‌تواند از بروز هرج و مرج و آنارشیسم، به قدرت رسیدن گروههای مخرب و تهدید تمامیت ارضی جلوگیری کند پاسخ دادند و تاکید کردند. در ادامه گفتگو آقای چالنگی این پرسش را با میهمانان مطرح کرد که:

“چرا همه این مطالبات که شما میگین، پرسش من این هست که چرا در جمهوری تامین نمیشه؟ چرا یکپارچگی در جمهوری از نظر شما تامین نمیشود؟ من میخواهم این نکته روشن شود که چرا مشروطه، از نظر جوان ایرانی برآمده از انقلاب، زیر بمباران تبلیغاتی این حکومت بسر بردن و بعد از طرفی هم جمهوریخواهانی هم هستند نظراتی دارند، چرا فکر میکنید با جمهوریت در کشوری مثل ایران برقرار نمیشود(و) برگزار نمیشود؟‌”

ابتدا خانم جشنی به این سوال با اشاره به روش و نظرات شاهزاده پاسخ دادند که انتخاب نوع حکومت آینده به نظر و رای ملت ایران بستگی دارد. خانم میترا جشنی دلیل اعتقادش به پادشاهی مشروطه را ضمن اشاره به پیشینه تاریخی این سیستم حکومتی در ایران، گوناگونی قومی و فرهنگی و وسعت سرزمینی از نقش حافظ تاریخی ملت ایران در خصوص جایگاه نهاد پادشاهی گفتند. در ادامه همین پرسش با میلاد آقایی مطرح شد.

“… آقای میلاد آقایی عزیز، چرا فکر میکنید که با جمهوری نمیشود به اون خواستی که شما برای ایران میخواهید رسید؟ خیلی از کشورها، قیاس نمیشه کرد از بسیاری جهات البته، از بابت هم من نظر شما را میخواهم. در اروپا و بقیه جاها پادشاهی بودند بعد شدند جمهوری، چرا ایران نه؟ همانطور که اشاره کرد خانم جشنی این یک ستون هست در ضمیر تاریخی ایران؟ از شما میشنویم”

یه جهت اهمیت نکاتی که در پاسخ میلاد آقایی مطرح گردید و برای نقد و بررسی بیشتر متن کامل گفتار وی در زیر آورده شده است.

“… خوب من نگاه دیگری دارم، در سیاست اینکه ما چه آرزویی داریم صرفا نمیتواند دسترسی آنرا برای ما فراهم کند. در دسترس بودن و امکانپذیر بودن از جمله ویژگیهای گزینه های سیاسی است، اینکه حالا من تصور کنم من یک نظام سیاسی مثلا وست‌مینستر میخوام (برای نمونه) یا یک چیز دیگری، باید یک نهادی باشد که آن خواست من را نمایندگی کند، ما در جامعه نهادهای گوناگونی داریم که خواسته های سیاسی را نمایندگی میکنند. هر گفتمانی با خودش دو گونه نهاد اصلی بوجود میاورد، یکی نهاد گفتمانی بوجود میاورد که در مورد آن ایده، تولید اندیشه میکنند و نهادهای کارا بوجود میاد که آن ایده را تبدیل به کنش میکنند و از راه آن کاری انجام میدهند. در مورد جمهوریخواهی یکی از گرفتاریها اینست که من هیچ نهاد جدی جمهوریخواهی نمیشناسم. نهاد جمهوریخواه درست و حسابی. نهادهای جدی جمهوریخواهی یا تجزیه طلب هستند یا فدرالیسم یا دنبال حقوق سیاسی برای اقوام هستند که به آن «Political Sectarianism» میگویند یا مدلهایی هستند که بهرحال خودشان درون خودشان ایده مشخصی ندارند. گروههایی هستند در یک لحظه گرد می آیند و در لحظه دیگری متلاشی میشوند.

در مورد جمهوریخواهی یکی از گرفتاریها اینست که من هیچ نهاد جدی جمهوریخواهی نمیشناسم. نهاد جمهوریخواه درست و حسابی. نهادهای جدی جمهوریخواهی یا تجزیه طلب هستند یا فدرالیسم یا دنبال حقوق سیاسی برای اقوام هستند که به آن «Political Sectarianism» میگویند یا مدلهایی هستند که بهرحال خودشان درون خودشان ایده مشخصی ندارند. گروههایی هستند در یک لحظه گرد می آیند و در لحظه دیگری متلاشی میشوند.

میلاد آقایی

از ویژگیهای مشروطه این هست که توانسته خودش را نهادینه کند. هم بر پایه پادشاهی است، که پادشاهی تلقی ما از حکومت است. مدل پدر -که خانم جشنی هم فرمودند- مدلیست که میتواند اتفاقا جایگزین بشود در حکومتهای مدرن، حالا هم میتواند جمهوری یا پادشاهی باشد، ولی بستگی دارد که در چه کشوری چه امکانی برای آن وجود دارد. در بسیاری از جاها شما میبینید نقش خانواده روز به روز کوچکتر میشود، یکی از دلایلش اینست که بخشی از آن نقش را (Public Sector) نهاد عمومی بدست گرفته است و شما دیگر نیازی ندارید خانواده بزرگ داشته باشید تا همه احتیاجاتتان را برآورده کنید، بخشی دیگری از آن را بخش خصوصی یعنی بازار بگونه ای در دسترس دارد و بخش دیگر را بخش عمومی. این هست که پدر از خانواده سنتی وارد فضای حکومتی و قانونی میشود و شما بخشی از خواسته های خود را از آنجا دنبال میکنید.

ولی مسئله این است، گزینه ای که واقعی است و دفکتو وجود دارد و جدی است و تنها گزینه ای است که حاکمیت ملی را میتواند نمایندگی کند، میتواند با خودش جنبش اجتماعی را همراه کند و ما را وارد گذار کند همین گزینه است. ما گزینه دیگری نداریم، هیچ گفتمان جدی جمهوریخواهی که تجزیه طلب نباشد، بر علیه حاکمیت ملی نباشد و نژادپرست نباشد، من نمیشناسم. شما اگر میشناسید معرفی بفرمایید.”

جمشید چالنگی در ادامه گفتگو با میلاد آقایی اضافه کردند:

“… این بحث دیگری است. البته اینکه حالا نهادهای پادشاهی خواهی یا مشروطه خواهی منسجم هم به آن شکل نداریم جز شاهزاده رضا پهلوی، که ایشان هم بطرز مبهمی گاه در این زمینه صحبت کرده اند. بهرحال بحث دیگری است اینکه چه نهادهایی یعنی چه کاری میشود کرد که این تولید باز دیکتاتوری نشود چون این پدران در طول تاریخ هم کل قضیه مشروطه سر همین بوده که یک بگفته شما پدر خشن  بی -به اصطلاح- حکمتی و در مواردی هم بسیار بسیار ظالم بوده و یک سری هم عادل بودند آدمهایی بفکر مردم بودند، چه میشه کرد؟ مشروطه قضیه اش اساسا برای همین بوده که الان در قرن بیست و یکم چه میشه کرد؟”

نکته قابل تامل دیگر تفاوت دیدگاه میلاد آقایی با جمشید چالنگی در خصوص تعریف و تفاوت حکومتهای جمهوری با پادشاهی بود که در پی پرسش فوق بوجود آمد و میلاد آقایی این تفاوت دیدگاه را چنین تشریح کرد:

“خوب من با توصیفی که شما از جمهوری و سلطنت میکنید از ریشه ناهمسو هستم. بخاطر اینکه نظام جمهوری نظامی است که داستان چگونگی برگزیدن فرمانروا دگرگون میشود و از سوی پابلیک بوجود میاد و هیچ ربطی به دمکراتیک بودن یا استبدادی بودن ندارد. وقتی که همگان به شیوه ای نظام برگزیدن فرمانروا را دگرگون میکنند، حالا از راه جنگ یا انقلاب و یا از هر راه دیگری، آنجا یک شیوه فرمانروایی بوجود میاد که دیگر شاه «سر حکومت» نیست. سر حکومت (Head of State) کسی قرار میگیرد که به او رییس جمهور میگویند. هیچ جایی در نظامنامه های جمهوری گفته نشده است که جمهوری باید مثلا چهار ساله باشد و یا رییس جمهور نباید فرزندش را انتخاب کند. اینها بر این اساس است که آن فرمانروا چگونه نخستین بار انتخاب میشود و ساختار چگونه است. اینکه به فرزندان به ارث میرسانند شما همچنان در پارلمان سوریه و یا جاهای دیگر را نگاه کنید یک نظام ریاست جمهوری حقوقی را پی میگیرند ولی غیر دمکراتیک تا آن را تبدیل کنند به رییس جمهور بعدی یا رهبر بعدی یا هر نامی که رویش میگذارند، بنابراین فرق پادشاهی یا جمهوری در این هست. اینکه چه چشمداشتی از آن نظام حکومتی هست برمیگردد به حقانیت اجتماعی که آن نظام سیاسی پیدا میکند.

در نظام سیاسی ایرانی یکی از گامهایی که یا بخشهایی از گفتمان مشروطیت در دوران قاجار این بود است که «شاه به وظایف خودش عمل نمیکند». یعتی ما یک پیشینه حکومتی داریم که در آن انوشیروان داریم، کوروش داریم، شاهنامه داریم و خیلی چیزهای دیگر داریم، روی همه این ادبیاتی که در جامعه ایرانیست یک پنداری از چگونگی حکومت بوجود میآورد. شما همین الان میتوانید ببینید که (مردم) یک اصطلاحی بکار میبریم ما در ایران میگوییم «مسئولین بیایند رسیدگی کنند. چرا مسئولین به این بخش رسیدگی نمیکنند». این اصطلاح را در همه زمینه ها بکار نمیبریم بلکه در جایی بکار میبریم که گمان میکنیم کار حکومت هست. بنابراین ما از بنیاد ملتی حکومتگرا هستیم. ما ملت آنارشیستی نیستیم، ما دنبال یک حکومتی هستیم ما میفهیم حکومت چیست و تلقی ویژه ای هم از حکومت داریم. یکی از ویژگیهایی که جمهوری اسلامی نتوانسته سوای آن یاغیگریش نسبت به حاکمیت ملی، این است که نمیتواند حقانیت جایگاه حکومتی که دارد در پندار همگانی داشته باشد. یعنی کارهایی میکند که بیرون از پندار همگانی است در مورد حکومت و کارهایی که باید انجام دهد را نمیدهد، بنابراین بخشی از نارضایتی همگانی ناشی از ناسازگاری فرمی که جمهوری اسلامی خودش را تعریف میکند با حقانیت اجتماعی که جامعه ایران نسبت حکومت دارد. این همان ناسازگاری اصلیست از نگاه من.

مشروطه ما به دلیل اینکه چهارچوب ارزشهای لیبرال-دمکراسی مدرن را در درون خودش داشت، براحتی آن اصلاح پذیری و بروز شدن را میتوانست با خودش به همراه بیاورد، کماینکه داشت و نشان میداد که این تمدن و پیچیدگی اقتصادی و پیشرفتگی نهادینه ای که ما داشتیم ناشی از همین (عامل) بود.

میلاد آقایی

در مورد اینکه ما چگونه میتوانیم یک نظام دمکراتیک داشته باشیم، ما ریشه های رفتن به سمت دمکراسی را داشتیم. دمکراسی چیست؟ بنیادش حاکمیت ملی است که این حاکمیت ملی خودش از قضیه دولت (کشور)-ملت میاید. نظم دولت-ملت را شما باید بپذیرید، تمامیت سرزمینی که برایش مسئول هستیم و پاسخگو باید باشیم و استقلال سیاسی. این سه تا (مورد) ریشه یک ساخت سیاسی است و پس از آن حقوق شهروندی آغاز میشود.”

آقای چالنگی در خصوص سوال خود توضیح بیشتری داده و پاسخی برای این پرسش که در مشروطیت مورد نظر شما چه کاری میتوان کرد برای جلوگیری از بازتولید استبداد و میلاد آقایی راهکارهای منطقی برای جلوگیری از استبداد که در قانون اساسی مشروطه نیز وجود داشته تشریح و در ادامه بیان نظرات خود گفت:

“البته که در مدلهای مدرن ما روشهای بسیار فراوانی داریم برای بخش کردن قوا، که اصلش از همان چهارچوب جدایی قوه ها از همدیگر میآید که این قوه ها هرکدام جداگانه بتوانند تصمیم خودشان را بگیرند، درون خودشان شیوه های گزینش و انتخاب خودشان را داشته باشند، به ویژه دستگاه دادگستری که بر پای خودش باشد، وابستگی دستوری و گزینشی از نهادهای دیگر نداشته باشد و بتواند که یک راست به قانون نگاه کند. نمود آن مادر دادگری باشد که چشمانش بسته است، ترازوی دادگری در دستش است و شمشیر (عدالت در دست دیگرش) که بتوانیم از قضیه استبداد جلوگیری کنیم. مسئله فقط استبداد نیست، داستان مسئله انحصاری به بخشی از بروکراسی است که در هر جایی میتواند باعث فساد و یا استبداد شود. این را ما خیلی راحت میتوانی جلویش را بگیریم، در جاهای گوناگون روشهایی وجود دارد.

یک نکته بسیار مهمی که هست، این روشها در همه حکومتهایی که بر چهارچوب لیبرال-دمکراسی است کار میکند ولی در الگوهای دیگر کار نمیکند. مشروطه ما به دلیل اینکه چهارچوب ارزشهای لیبرال-دمکراسی مدرن را در درون خودش داشت، براحتی آن اصلاح پذیری و بروز شدن را میتوانست با خودش به همراه بیاورد، کماینکه داشت و نشان میداد که این تمدن و پیچیدگی اقتصادی و پیشرفتگی نهادینه ای که ما داشتیم ناشی از همین (عامل) بود. من فکر نمیکنم که ما بتوانیم از دل یک نظام بد و پلید، این همه پیشرفت و خوبی بدست بیاوریم. بهرحال ما فقط پول را خرج نمیکردیم، ما تولید اندیشه مدرن میکردیم در دوره مشروطه که میتوانس منشا سازندگی باشد.”

در سوال بعدی آقای چالنگی به این موضوع پرداخت که با توجه به گرایش جوانان داخل ایران و سردادن شعارهای مانند رضا شاه روحت شاد که هزینه زیادی میتواند داشته باشد و با در نظر گرفتن این نکته که مشروطه خواهی، پادشاهی خواهی یا سلطنت طلبی یا هر نامی که میخواهید بر آن بگذارید یک ایدئولوژی نیست و یک ساختار برای اداره جامعه است چرا با انشقاق زیادی که در خارح بین طرفدارن وجود دارد تشکیلاتی هماهنگ با آنچه در ایران میگذرد بوجود نیامده. آیا نیازی به این تشکیلات نیست؟ در ادامه پاسخ میلاد آقایی به این سوال را مرور میخوانیم:

“بستگی به این دارد که ما بخواهیم از چه رویکردی نگاه کنیم. ما در یک جنبش اجتماعی هستیم. جنبش اجتماعی نخست باید بتواند گفتمان ویژه چاره ساز رو به هدف خودش را مشخص کند. تا بتواند یک چاره ای را نشان بدهد که ما چگونه، کی، کجا میخواهیم به چه هدفی برسیم. سالهاست که خیلیها دنبال قضیه اتحاد همه با هم و همزدن آش ایدئولوژی و اینجور چیزها بودند که خوب طبیعی است که همش به شکست میرسید بخاطر اینکه در سرشت خودش بگونه ای قماربازی است.

اما برکشیده شدن یک گفتمان ویژه با عنوان مشروطیت یا باز آفرینی مشروطه بمرور نهادهای خودش را برجسته میکند. اینکه مشروطه زنده شده از هیچ بوجود نیامده است، حتمن نهادهای گفتمانی وجود دارند سالها کار کردند، پیوسته از ارزشهایش گفته اند، یادآوری کردند و اینگونه است که این گفتمان برکشیده شده

میلاد آقایی

اما برکشیده شدن یک گفتمان ویژه با عنوان مشروطیت یا باز آفرینی مشروطه بمرور نهادهای خودش را برجسته میکند. اینکه مشروطه زنده شده از هیچ بوجود نیامده است، حتمن نهادهای گفتمانی وجود دارند سالها کار کردند، پیوسته از ارزشهایش گفته اند، یادآوری کردند و اینگونه است که این گفتمان برکشیده شده. 

ما به مرور بسمت رشد طبیعی نهادهای کارآمد حرکت میکنیم، این سرشت همه جنبشهای اجتماعیست. ما قضیه احزاب یا اینکه چهار تا گروه قرار است اینها با هم همکاری کنند تا یک جریانی را در ایران به پیش ببرند این نه ریشه در ایران دارد و نه با اصول تئوریهای جنبشهای اجتماعی سازگار است.”

آقای چالنگی با قطع سخن میلاد و مخالفت با وی گفتند:

“چرا ندارد؟ اجازه بفرمایید. این فرمایش شما را من ناچارم توضیحی برایش بدهم. هیچ جنبش اجتماعی سراغ نداریم به موفقیت رسیده باشد بدون تشکیلات منسجم. ببینید حتی دولت مشروطه هم بعد از به توپ بستن مجلس بیرون از ایران میاد و در بیرون از ایران فعالیتهایش را ادامه میدهد. بهرحال مشروطه خواهی یک ساختار است، یک هدف است، برای رسیدن به این هدف، سوال من این است آیا به تشکیلات نیاز هست یا نیست؟”

این سوال و تاکید آقای چالنگی بنظر ناشی از سو برداشت از سخنان میلاد آقایی بوده است چون به روشنی اشاره آقایی به احزاب و گروههای ناکارآمد در خارج ایران است که پیشتر خود آقای چالنگی به انشقاق و عدم هماهنگی آنها اشاره کرده بود. میلاد آقایی در ادامه در خصوص نیاز به تشکیلات چنین پاسخ داد:

“صد در صد که هست ولی شما مشروطه را از دوره ای حساب میکنید که گفتمانش اصطلاحا کاردان شده است. یک گفتمان چند مرحله را میگذراند تا بدانجایی برسد که افراد زیر چتر آن با همدیگر به سوی یک هدف هماهنگ و همگرا بشوند. ما نیاز به همگرایی گفتمانی داریم که تازه در حال بوجود آمدن است.”  

این گفتگو را بطور کامل میتوانید در شبکه ایران فردا، برنامه تفسیر خبر سه شنبه 18 امرداد 1401 – ایران: دو نسل، دو دیدگاه مشاهده کنید.

تفسیر خبر سه شنبه 18 مرداد 1401 – ایران: دو نسل، دو دیدگاه
دنبال کردن هومن یوسفی:

فعال سیاسی، مشروطه خواه، فعالیت سیاسی خود را در نوجوانی با عضویت در انجمن پادشاهی خواه در گوتبرگ سوئد در اواسط دهه ۱۹۸۰ آغاز کرد. با بازگشت به ایران بصورت مستعار نویسنده وبلاگهای مختلفی در زمینه سیاسی و اجتماعی بود و در خفقان حاکم بر ایران با هویت مخفی فعالیت خود را ادامه داد. وی با خروج مجدد از ایران هم‌اکنون ساکن کشور هلند است و با هویت حقیقی برای گسترش گفتمان مشروطه پادشاهی فعال میکند.

پاسخی بگذارید