پادشاهی ایرانی برآمده از جنبش اوّل مشروطه ایران – پیمان آق‌تومان

ارسال شده در: مقالات | 1

به نام ایران
به نام ایران سرافراز همیشه جاودان
با آرزوی پایندگی ایران

ایران نفس پرشرر زنده دلان است          چون روحِ روان در تن این کهنه جهان است
چون بر سر او سایه زده فَرَّه یزدان               بی هیچ گمان زندهی جاوید زمان است
زنهار به پندارِ عبث گربه مخوانش                 این بوم گرانسنگ همان شیر ژیان است
                                                                                (شاعر: هما ارژنگی)

پس از نزدیک به ۷۰ سال مبارزه، از آغازین روزهای جنبش اوّل مشروطه ایران تا پیروزی انقلاب مشروطه، نیاکان فرهیخته و میهنپرست ما، با کوششهای فراوان، فدا کردن جانهای شریف و خونهای پاک خود در این راه، حاکمیت ملی را در ۱۱۶ سال پیش و در تاریخ ۱۳ مردادماه ۱۲۸۵ خورشیدی به ایرانیان بازگرداندند.

در این تاریخ حکم مظفرالدّین‌شاه مبنی بر تشکیل مجلس صادر شد و رسماً سلطان قاجار بر تعلّق حاکمیت به ملّت ایران تمکین کرد و این چنین میهن پرستان تاریخ صدور حکم تشکیل مجلس به‌دست مظفرالدّین‌شاه را روز پیروزی انقلاب مشروطه نامیدند.

باید توجه داشت که مشروطه خواهان ملّیگرا حکم تشکیل مجلس را چون نامی از «ملّت» در آن نیامده بود نپذیرفتند و با پایفشاری مشروطه‌خواهان، در روز بعد فرمان دیگری صادر شد که در آن عبارت «افراد ملّت» آمده بود، اما اینبار عبارت «مجلس شورای اسلامی» نگاشته شده بود. این فرمان هم مورد انتقاد قرار گرفت و مشروطه‌خواهان اصرار بر تشکیل «مجلس شورای ملّی» داشتند. سرانجام در ۱۸ مرداد، مظفرالدّین‌شاه با تشکیل مجلس شورای ملّی موافقت کرد، اما تاریخ رسمی فرمان را همان ۱۳ مرداد نوشتند که سالروز تولد شاه بود. به این ترتیب مجلسی برای تدوین نخستین قانون اساسی ایران تشکیل شد و در ۹ دیماه همان سال اولین قانون اساسی ایران به امضای مظفرالدّین‌شاه رسید.

تاریکترین و دهشتناکترین دوره تاریخ معاصر ایران ۱۵ سالی است که از بر تخت نشستن محمد علی میرزای قجر در دی ماه ۱۲۸۵ خورشیدی آغاز و تا کودتای رضا شاه کبیر در ۳ اسفند ماه ۱۲۹۹ خورشیدی که برعلیه دولت فتح‌الله خان اکبر معروف به سپهدار رشتی بود به پایان رسید.

پژوهندگان تاریخ ایران رویدادهای مهم این دوران ۱۵ ساله را به شرح و تفصیل نگاشته و به تفسیر آن پرداخته‌اند. سیاهی این دوران و شوربختی ملّت در ابتدا نتیجه عدم تمکین محمدعلی میرزا به قانون مشروطه و آنگاه جنگ و مقابله با مشروطه خواهان بود. پس از به زیرکشیدن سلطان قجر، تداوم سیه روزی ملّت، ناشی از عدم لیاقت احمد شاه و به موازات آن عملکرد دولتمردان منصوب و حتی منتخب و همچنین منازعات مشروعه خواهان و بالاخره حوادث بین‌المللی و مداخلات خارجی در این دوران است؛ که همچنان پژوهشهای فراوانی را بر اساس واقعیتهای تاریخی بی‌طرفانه میطلبد.

اما مشروطیت ایران تنها به هنگامی به ثمر نشست که فرزند راستین مشروطه یعنی رضا شاه کبیر شایستگی تکیه زدن بر اریکه پادشاهی ایرانی را از خود نشان داد و اوّلین پادشاه منتخب ملّت ایران در طول تاریخ هزاران ساله این سرزمین کهن شد.

نتیجه انقلاب مشروطه ایران، بازپس گیری حق حاکمیت ملّت از حکومت سلطانی تنیده شده با شریعت شیعه بود. بنیاد حاکمیت ملّی برآمده از انقلاب مشروطه در تاسیس مجلس شورای ملی و اجرای امور مملکت به وسیله نمایندگان منتخب ملت بر اساس قانون اساسی تجلّی یافت.

اما مشروطیت ایران تنها به هنگامی به ثمر نشست که فرزند راستین مشروطه یعنی رضا شاه کبیر شایستگی تکیه زدن بر اریکه پادشاهی ایرانی را از خود نشان داد و اوّلین پادشاه منتخب ملّت ایران در طول تاریخ هزاران ساله این سرزمین کهن شد.

پیمان آق‌تومان

پیش از آن، سلطان سایه خدا و مالک سراسر سرزمین ایران بود و ملّت ایران به عنوان رعایا تحت ربوبیت سلطان بوده و سلطان، حاکم بر جان و مال و ناموس ملّت بود. بنیادهای آموزشی و دادگستری کشور دردست دستگاه مذهب و تحت نظارت سلطان اداره میشد. نقش دستگاه مذهب در زندگی روزمره ایرانیان بسیار پررنگ بود. دستگاه اقتصاد کشور هم به شیوه هرمی وابسته به سلطان و درباریان، خوانین و ملاکان و دستگاه مذهب بود. مورّخین متّفقالقول بر این باورند که در سالهای منتهی به کودتای رضا شاه کبیر، دیگر از مشروطه جز جنازهای بر زمین چیزی به جای نمانده بود و اگر رضاخان میرپنج و یارانش بر علیه دولت کودتا نمیکردند، مشروطه و به تبع آن حاکمیت حقّه ملّت، دفن میشد.

پادشاهی برآمده از انقلاب مشروطه باز تعریفی بر اساس فرهنگ کهن شهریاری ایرانی به گونه ای است که پادشاه، منتخب ملّت و دارای قدرت، تنها و تنها در چارچوب قانون است. قدرت پادشاه ایران از طرف ملّت به پادشاه واگذار شده است تا در راستای نیکروزی و استیفای حقوق آحاد ملت گام بردارد. مطابق قانون مشروطه، پادشاه مسئولیت اجرایی ندارد و امور اجرایی در دست دولت است اما همزمان دارای وظایف است. از این رو پادشاه عاری از مسئولیت و به واسطه آن از نظر حقوقی نمیتواند مورد سوال قرار گیرد، همچنانکه ملّت. بنیاد فلسفی اینگونه از شهریاری، همارزی پادشاه و ملّت است به این معنی که پادشاه نماد ملّت است. به تبع آن ملّت مسئولیت اجرایی را با فرمان پادشاه به دولت و بر اساس انتخابات و تایید نمایندگان خود در مجلس شورای ملّی واگذار کرده و پادشاه در پس نمایندگان دو مجلس شورای ملّی و مجلس سنا ناظر بر اجرای امور به نمایندگی از ملّت هستند.

با برپایی مشروطیت در ایران و به اجرا درآمدنش پس از تاجگذاری رضاشاه کبیر، شهروندان ایرانی به عنوان آحاد ملّت که در برابر قانون برابرند، شناخته شدند و حق حاکمیت ایرانیان قانوناً و رسماً پس از قرنها دوباره به رسمیت شناخته شد. باید توجه داشت بر اساس قانون، شهروندان ایرانی علاوه بر حقوق، دارای وظایف شهروندی نیز هستند که هیچگاه نباید از نظر دور داشت. چرا که انجام وظایف شهروندی و رعایت قوانین توسط شهروندان، ضامن بقای حاکمیت ملّی است و کوتاهی از این وظایف در نزد ما ایرانیان بسیار نابخشودنی است.

ایجاد نهادها و بنیادهای دادگستری نوین، آموزش و بهداشت و ارتش و همزمان کوتاه کردن دست نهاد مذهب از آموزش و حذف نهاد مذهب از دادگستری، گامهای درخشان رضا شاه کبیر بود. اجرای قانون کشف حجاب توسط رضا شاه کبیر در آن دوران که نفوذ نهاد مذهب در اعماق جامعه جاری بود، نشان از درایت و شهامتی بی‌همتا است. کشف حجاب که باید آن را حقیقتا قانون آزادی زنان ایران نامید، زنان ایران را به مشارکت همه جانبه و فعال در زمینه‌های مختلف آموزشی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی رهنمون ساخت و منجر به پیشرفت و توسعه ایران شد. در اینجا باید به هوشمندی و شجاعت شاهنشاه آریامهر محمّدرضاشاه فقید به منظور اجرای اصول انقلاب شاه و ملّت یا همان انقلاب سفید، درود ویژه‌ای فرستاد که بنای استوار برابری زن و مرد و استیفای حقوق زنان، با دادن حق رای به زنان، آنها را برای گام نهادن به دنیای جدید مهیا کردند.

کشف حجاب که باید آن را حقیقتا قانون آزادی زنان ایران نامید، زنان ایران را به مشارکت همه جانبه و فعال در زمینه‌های مختلف آموزشی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی رهنمون ساخت و منجر به پیشرفت و توسعه ایران شد.

پیمان آق‌تومان

در اینجا یادآوری این نکته ظریف لازم است که با صدور شناسنامه برای شهروندان ایرانی در دوره رضا شاه کبیر (هرچند شاید ساده به نظر برسد، امّا) رسماً و مستنداً، ملّت ایران دارای حق مالکیت شد و “خانواده ایرانی” با برگزیدن نام خانوادگی و درج نام پدر و مادر در شناسنامه، سندیت یافت.

انقلاب شاه و ملت که به دست پادشاه فرهیخته، اعلیحضرت شاهنشاه آریامهر محمّدرضاشاه فقید انجام شد، صفحه‌ای زرین و درخشان در تاریخ ایران زمین است. انقلاب شاه و ملّت از آنجا به انقلاب سفید شهره است که سفیدی نشان صلح و توافق جمعی است. بگونه‌ای که در یک فرمان شاهانه، شاهنشاه آریامهر نظام ریشه‌دار ارباب و رعیتی که از لحاظ فلسفی در تقابل و تضاد با نظام شهریگری مدرن ایرانی و همچنین توسعه و پیشرفت اجتماعی بود را ملغا و برای همیشه برچیدند. این کار بزرگ بدون جنگ و خونریزی و با توافق جامعه ایران و به صورت صلح آمیز و سپید انجام پذیرفت. کافی است به رویدادهای اصلاحات ارضی مشابهی که در آلمان و مکزیک رخ داد و سالهای متمادی جنگ و خونریزی به دنبال داشت را به یادآوریم.

یکی از نتایج ملموس آن این بود که هر شهروند ایرانی در سرتاسر این میهن، فارغ از تعلق به هر قوم و قبیله ای، فارغ از هر آیین و باوری و فارغ از هر تفاوت فرهنگی و اجتماعی و تنها به عنوان یک شهروند ایرانی و با درآمد حاصل از کار و تلاش شرافتمندانه، خرید ملک را در هر کجای این سرزمین و به صورت آزادانه پیدا کرد. باید دقت داشت که شهروند ایرانی، حق انتخاب آزادانه کار و محل زندگی، حق تملک زمین و حق جابجایی آزاد در درون کشور را که از اصول ابتدایی حقوق بشری است را بازیافت.

بنیادهای فلسفی و تاریخی وراثت در پادشاهی ایرانی

پادشاهی موروثی رایجترین شکل پادشاهی است که بنیادش از لحاظ تاریخی در ایران به نخستین پادشاهیهای ایرانی بازمیگردد. همچنانکه به مشابهت با آن، تا به امروز شکل غالب پادشاهیهای موجود باقیمانده نیز موروثی است. پادشاهی ارثی شکلی از حکومت و جانشینی قدرت است که در آن تاج و تخت از یک عضو خاندان حاکم به عضو دیگری از همان خاندان منتقل میشود. یک سری از حاکمان یک خاندان، یک سلسله یا دودمان را تشکیل میدهند.

در پادشاهی ایرانی برآمده از انقلاب مشروطه، حقّانیت و اقبال عمومی به پادشاه، از عوامل متعددی از جمله: شایستگی، راستی و درستکاری و همچنین پایبندی و عمل به قانون با هدف نیک روزی و پیشرفت و تعالی ملّت سرچشمه میگیرد. همزمان، نظارت پادشاه بر عملکرد بخشهای حکومت و ارکان سه گانه و مستقل آن و بازتاب خواست عمومی به ارکان حکومت و افزون بر آن، نگاهبانی از کیان کشور و فرماندهی ارتش در طول زمان حکومت، سبب تقویت پیوندهای عاطفی بین ملّت با پادشاه و استوار ماندن این حقّانیت و اقبال عمومی است.
همچنان که پادشاه ایران قدرت خود را از ملّت می‌گیرد، ملّت نیز حاکمیت خود و مالکیت سرزمینی را در سایه امنیت برآمده از پادشاهی خردمند و قانون گرا تضمین شده میبیند.

زیست ملّت در امنیت و آسایش در سایه قانون و عملکرد درست نهادهای مجری قانون و وجود نهادهای حفاظت کننده آن از اهداف اولیه شهریگری است. بنیاد شهریگری بر تداوم و پیوستگی امنیت و حاکمیت قانون در طول زمان بوده و خواست عقلانی و ابتدایی شهروندان است.

تداوم در حاکمیت ملی – از آنجایی که در ساختار پادشاهی ایرانی، پادشاه نماد حاکمیت ملّی است و وظیفه‌اش حفظ و نگاهبانی از آن است، به منظور تداوم حاکمیت ملّت و عدم ایجاد خلل یا گسستی در آن، پادشاهی ایرانی موروثی است. یعنی بلافاصله پس از عدم احراز شرایط پادشاهی، (مانند مرگ، بیماری و مانند آن که جزئیاتش در قانون تشریح شده)، وارث تاج و تخت و جانشین او جایگزین میشود و این جانشینی قدرت بدون وقوع هیچ گونه نزاعی و با آرامش و آسودگی و بدون وقفه زمانی انجام می پذیرد. اهمیت ویژه و مزایایی را که به واسطه موروثی بودن پادشاهی ایرانی باید درنظر گرفت میتوان به موارد زیر اشاره کرد:

  • از پیش مشخص بودن جانشین (ولیعهد)
  • آموزش از کودکی برای احراز جایگاه پادشاهی و تحصیل دانش مربوطه
  • عدم رقابت سیاسی برای به دست آوردن مقام
  • حفظ حاکمیت ملی و جلوگیری از ایجاد اخلال در زندگی روزمره مردم در شرایط بحرانی
  • تلاش دایم در حفظ شایستگی و کرامت خانوادگی
  • تلاش دایم در جلب مهر عمومی و وفاداری به ملت و قانون
  • نظارت دایم بر بنیادهای حکومت از جانب ملت و بر اساس قانون


برای هر یک از موارد آورده شده در بالا و موارد متعدد دیگر، پژوهشهای تاریخی و سیاسی-اجتماعی گوناگونی انجام شده است و بحثهای جداگانه ای را میطلبد. یادآوری این نکته ضروری است که تحقیقات نشان میدهد که پادشاهیهای موروثی، به ویژه گزینش جایگزین بر أساس نخست زادگی، پایدارتر از شکلهای حکومتی با ترتیبات جانشینی جایگزین یا انتخابی هستند.

سخن پایانی

با توجه به شرایط انقلاب ملی در ایران در این روزها و مشاهده اکثریت ملیگرایان در ایران، شنیدن آواهایی گستاخانه و موهن به ملّت بزرگ ایران در راستای نفی پادشاهی و به ویژه تاختن بیمنطق بر موروثی بودن آن، برخی دشمنان دموکراسی از واژه “ژن برتر” در جهت تخریب سامانه پادشاهی سخن میرانند و یا از واژهی عوام فریبانه “آقا بالا سر” نام برده و یا با فرض کردن ملت به مثابه “گله گوسفند” و پادشاه به عنوان “چوپان”، باید گفت این گونه حمله بی استدلال عقلی بیشتر از افکار بیمار قوم گرایان و قبیله گرایان و یا وابستگان به ایدئولوژیهای مخرب دینی و یا مارکسیستی تراوش میکند. در پاسخ باید گفت آن زمانی که شما ملّت ایران را صغیر میدانستید و خود را همه چیزدان و روشنفکر می‌پنداشتید که باید مردم سکوت کنند و شما به عنوان دهان مردم سخن بگویید، گذشته و ملّت فهیم و شجاع ایران در تلاش به بازگشت به هویت ملّی خویش که همانا بازگشت به قانون و بازگشت به مشروطه ایرانی است، هستند. آنها که به منظور تحقیر از “اسپرم مبارک” دم میزنند، خود زن ستیزانی هستند که نقش زن را حتی در آفرینش انسان با این سخنان انکار میکنند و نمیدانند هرچه خود دارند از هستی و شکل ظاهری و مانند آن را هم از پدر و هم از مادر و تقریبا به تساوی به ارث برده‌اند و به طریق اولی از اجداد و نیاکان.

آنهایی که پادشاه را به واژه “آقا بالا سر” تنزل میدهند و یا به تحقیر، ملّت را “گله گوسفند” و پادشاه را “چوپان” می‌انگارند، خود براساس ایدئولوژیی که به آن تعلق دارند، هیچ نقشی برای تک تک افراد جامعه به عنوان یک شهروند آزاد قائل نیستند و یا به دنبال قوم و قبیلهاند و نظام ارباب و رعیتی و یا به دنبال احیای اُمَّتها هستند که مرز ندارند و جهان وطنی می‌اندیشند و در کل دروغگویان و هرج و مرج طلبانی هستند برای ادامه حکومت اشغالگر کنونی به شکل مافیایی با ظاهری جدید و به دنبال ادامه غارت ملّت و ویرانی ایران.

پاینده ایران و ایرانپرستان (ایرانپرست = پرستش کننده ایران، آنکه ایران را از روی تقدس میپرستد و در راه حفظش حاضر به جان فدایی است.)؛

مرا مادرم اینگونه زاد          که در راه ایران کنم جان فدا

  1. حامد

    مقاله مبسوط و عالی… یپاس از نویسنده جناب اق تومان گرامی

پاسخی بگذارید