ده سال پیش در وبلاگ ایران آزاد، در یک مقاله به اهداف و عملکرد این دو طیف فکری پرداخته و به این موضوع اشاره کردم که مشکل عدم همبستگی و یا اتحادی که تعدادی از فعالان سیاسی، نزدیک به یک قرن بدنبال آن هستند در کجاست و علت ناکامی آنها در چیست.
امروز اما با دید و آگاهی بیشتری میخواهم به آن مطلب بازگردم و از زاویه دیگری به آن بپردازم. باید توجه کرد که ده سال پیش شرایط و فضای سیاسی بکلی متفاوت بود و مشروطه خواهی و یا طرفداری از پادشاهی و طرفداران این طیف بشدت مورد حمله طرفداران جمهوری خصوصن اصلاحطلبان قرار میگرفتند، مقاله آن روزگار من با توجه به شرایط آن زمان بیشتر پاسخی بود به اتهامات جمهوری طلبان.
منطقن همانطور که اشاره شد، فقط دو نوع سیستم حکومت احتمال برقراری در ایران آینده را دارد. یا جمهوری یا مشروطه پادشاهی. مشروطه خواهان بعنوان یک گروه سیاسی بر رهبری شاهزاده رضا پهلوی توافق دارند. حداقل من ندیدم و با نخواندم جایی فردی چنین جایگاه همانند و یا حتی مدعی آن باشد. از طرف دیگر، ما جمهوری خواهان در طیفهای مختلف را داریم. از سکولار تا اسلامی، چپ و راست و … آنچه باعث سردر گمی نیروهای مخالف شده، شکاف عقیده ای بین جمهوری خواهان و مشروطه خواهان نیست! بلکه عدم تفاهم و توافق میان خوده جمهوریخواهان ماست که پیش از اینکه انتخابی صورت گرفته باشد مشغول مجادلات حزبی هستند.
این دو نوع شیوه حکومت با رعایت قواعد بازی میتوانند بال پرواز آزادی ایران باشند، اما با تاسف یک بال پرنده آزادی ما شدیدن دچار مشکلات بنیادیست. از همه بدتر رفتار بعضی از جمهوریخواهان برای فرار از مسئولیت است که عواقب مخربی دارد. گروهی سعی میکنن رسمیت مشروطه خواهان رو نادیده بگیرند یا گروهی تلاش میکنند تا مشروطه خواهان را نیز وارد گود مشکلات حزبی خود کنند به این تصور که حالا که من نمیتوانم پس هیچ فرد دیگری هم نباید بتواند. – از وبلاگ ایران آزاد
بعد از گذشت یک دهه همچنان همان مشکلات بدون هیچ چشم اندازی برای وجود راه حل و یا ایده کارآمدی بین گروههای سیاسی وجود دارد و نیروی زیادی از مخالفان حکومت فرقه تبهکار را هدر میدهد. بسیاری از جمهوری طلبان تلاش میکنند تا شاهزاده رضا پهلوی را نه در جایگاه ملی و بیطرف پادشاه که در کسوت یک سیاستمدار و فعال سیاسی پایین آورده تا با او وارد رقابت حزبی و ایدئولوژیکی شوند، امری که تاکنون شاهزاده بدرستی از آن دوری جسته است. (اشاره به مناظره کلاشی و نگهدار در بیبیسی)
اما آنچه بیشتر از هر موضوعی باعث سردرگمی و ایجاد هزینه در این بیش از چهار دهه گردیده و از عوامل استمرار حکومت اسلامی شده است، اختلاف بین مشروطه خواهان با جمهوریخواهان نبوده بلکه تعدد گروههای جمهوری طلب بوده است که حتی با وجود اشتراکات ایدئولوژیکی با یکدیگر، بشدت با هم دشمنی و تضاد دارند.
سهم خواهی از قدرت بدون داشتن پایگاه اجتماعی مانند نیروی گریز از مرکز این گروههای متعدد اما کم طرفدار را از هم دور کرده است. به اندازه همه احزاب و گروههای جمهوریخواه سازمان و تشکل برای اتحاد و همگرایی ایجاد شده اما در نهایت امر هیچگاه این همبستگی را نتوانستند بوجود بیاورند.
شاید بتوان گفت علت اصلی از هم گریزی این احزاب، تفکر تمامیت خواهی آنها برای ایجاد یک حکومت ایدئولوژیکی است. حکومتی بر اساس تفکرات یک گروه یا یک حزب و نه برای مشارکت در رقابت قدرت برای تشکیل دولت و اداره کشور بر اساس خواست و نظر مردم.
احزاب جمهوریخواه مدعی حکومت با توجه به ماهیت ضد ملی آنها هیچگاه وزن و پایگاه اجتماعی قابل توجه ای نیافتند. شاهد این مدعا پیوستن همه این گروهها به گفتمان مذهبی تشیع در انقلاب 57 بود. این گروهها با تصور اینکه روحانیون شیعه توان اداره حکومت ندارند و بعد از ساقط کردن حکومت پادشاهی میتوانند آنها را پس زده و خود حکومت را برقرار کنند. اما روحانیت شیعه با توجه به تجربه شکست در نهضت مشروطه اینبار با استفاده از هم گریزی گروههای جمهوریخواه ابتدا قدرت را غصب و سپس با کمک همین گروهها، یک به یک آنها را قلع و قم و متلاشی کرد.
گروهها و فرقههای انقلابی ضد پادشاهی و ضد ملی برای فرار از مسئولیت هزینههایی که به ملت و کشور تحمیل کردند، تصورات، تخیلات و ایده های مخرب سیاسی ناممکن خود را به دزدیده شدن انقلاب و یا بیراهه رفتن آن تعبیر کردند. در حالیکه جملگی موفق شدند با همدستی یکدیگر حاکمیت را از ملت بدزند؛ کشمکشهای بعد فقط بر سر تقسیم غنایم بود.
اینک در شرایط اسفناک امروز ایران و زمانی که نیاز شدید به همبستگی ملی برای مقابله با حکومت فرقه تبهکار وجود دارد، باقیماندگان ایدئولوژی زده انقلابی همچنان با عدم قبول مسئولیت خطاهای جبران ناپذیر خود، با اصرار بر همان مبانی و ایدههای مخرب به فعالیتهای خود ادامه میدهند و تلاش میکنند تا اگر خود شرایط غصب حاکمیت ملی و تشکیل حکومت ندارند، هیچ گروه و گفتمان دیگری حتی اگر مورد قبول و خواست ملت باشد نیز کاری از پیش نبرد. در این راستا کمک هزینه ها و دستگاه پروپاگاندای حکومت جمهوری اسلامی نیز به آنان میپوندد.
باید به این نکته مهم اشاره کرد که بطور حتم افراد وطندوست و ملیگرایی که به نوع حکومت جمهوری معتقدند وجود دارند اما متاسفانه تا امروز نتوانسته اند سازمان یا گروههای موثری برای معرفی ایدههای خود بوجود آوردند. در حال حاضر سازمانها، تشکلها و احزابی که معرف جمهوری خواهی هستند همگی از افراد مخربی تشکیل شده اند که یا خود از فتنه گران 57 بوده اند و یا رهروان همان اعتقادات و تفکرات هستند.
این گروهها همچنان در تصورات خود با شاه در جنگ و انقلاب هستند و طبق گفته های خود آنها حتی اگر ملت ایران انتخاب کنند که حکومت آینده ایران مشروطه پادشاهی باشد، با خواست ملت مخالفت کرده و بر علیه آن خواهند جنگید.
چه طرفدار پادشاهی مشروطه باشیم چه نباشیم نمیتوانیم منکر این مهم باشیم که در جامعه با بیداری دوباره حس ملی گرایی و مطالبه حق حاکمیت، جنبش ملی براندازی حکومت اسلامی نزدیکی فکری بیشتری با گفتمان پادشاهی مشروطه حس کرده و پیوند محکمتری با شاهزاده رضا پهلوی بعنوان وارث نهاد پادشاهی که بخاطر ثبات اندیشه و پافشاری بر ارزشهایی که این نهاد نمایندگی آن را عهده دار است، برقرار میکند که این خود باعث موجب حقانیت و مشروعت اجتماعی این گفتمان در مقابل دیگر گفتمانهای غیر ملی میگردد.
سخنرانی شاهزاده و مخاطب قرار دادن مستقیم ملت ایران و استقبال بینظیر از سخنان شاهزاده از طرف ملت گواه حقانیت اجتماعی ایشان و نهاد پادشاهی است. از طرف دیگر حمله کلیه گروهها و احزاب ناکارآمد سیاسی که در این چهار دهه نتوانستند قدمی برای بهبود وضعیت و مقابله با حکومت اسلامی بردارند، ماهیت واقعی افرادی که به گفته شاهزاده بخشی از مشکل هستند را برملا کرد.
تشکلهای جمهوریخواه که همگی واژه دمکراسی را یدک میکشند اما غیر از نام سازمان، در همه ایدههای مخرب و ضد ملی و اعضا اشتراک دارند، در مقابل خواست ملت صف کشیدند. (اشاره به مخالفت شش سازمان جمهوریخواه با شاهزاده)
گفتمان پادشاهی مشروطه برگرفته از هویت ملی و خواست ملت برای حفظ کشوری یکپارچه در مسیر توسعه و پیشرفت است و در مقابل گفتمانهای مختلف ضد ملی قرار دارد که مخالف ارزشهای ملی و متمرکز بر ارزشهای ارتجاعی و منسوخ قومی و قبیله ای یا خلقی و کشور چند پاره هستند. گفتمان مشروطه خواهی یگانه است، نماینده آن، شاهزاده رضا پهلوی با کارنامه ای شفاف بخوبی ارزشهای بنیادین این گفتمان را معرفی کرده و در همان راهی قدم برداشته که پیش از او پدر و پدر بزرگش گام برداشته اند.
در حال حاضر گفتمان غالب در بین ملت ایران مشروطه خواهی است و بزودی مرزبندی اصلی بین این گفتمان ملی و گفتمانهای دیگر شکل پررنگتری خواهد گرفت. تا روزی که این دوقطبی بطور کامل شکل نگیرد نمیتوانیم از حکومت فاسد و جنایتکاری که برای استمرار حکومت حاضر به انجام هر جنایت و خیانتی است عبور کنیم. لازم بذکر است که منظور، پادشاهی خواه شدن همه آنان که به گفتمان مشروطه میپیوندند نیست، آنان میتوانتد با قبول ارزشهای این گفتمان به این جنبش پیوسته و بصورت نیروی متمرکز از سد حکومت و تمامی گروههای اقماری آن گذشته و بعد از آن در چهارچوب ارزشهای ملی از جمله کشور یکپارچه، حکومت ملی حافظ حق حاکمیت ملی، با نظامی لیبرال دمکرات و سکولار نوع حکومت آینده را انتخاب کند. امری که شاهزاده بارها بر آن تاکید و تکرار کرده است.
برای عبور از جمهوری اسلامی نیاز به همبستگی ملی داریم نه اتحاد غیر ممکن میان گروههای ملی و ضد ملی. گسترش و اطلاع رسانی برای ایجاد و تقویت همبستگی ملی وظیفه تک به تک هر ایرانی وطنپرست است.
پاسخی بگذارید