یکبار دیگر کشور ما آمادهی انقلاب سیاسی شده است. کاستیهایی که در انقلاب مشروطه پدید آمد و در دوران جنگ سرد به برآمدن انقلاب اسلامی انجامید، میرود تا در یک دگرگونی اجتماعی دیگر به دستآورد تازهای برسد.
در صد سال گذشته به خاطر ساختار فرهنگی و نیز گیر افتادن میان کشمکشهای جهانی، دموکراسی نتوانست در جامعه ریشه بدواند. پدیداری احزابی مانند حزب توده به مثابه یک سازمان خیانتکار و شاخههای خرابکار آن تا حزبی فرمایشی مانند رستاخیز نیز بسیار دور از بنیادهای پدیداری حزب در دموکراسیهای اروپایی بود. بنابراین گردانندگان کشور، پیشرفتِ زیرساختها را برجستهتر از پیشرفت سیاسی شناسایی نمودند.
اما حکومت شاهنشاهی با انقلابی که برآمده از یک گفتمان چهارصد ساله بود، جایگزین شد. بدون پرداختن به چرایی آن انقلاب اسلامی و دستهایی که از بیرون و درون آن را پشتیبانی نمودند، می خواهم نشان دهم که الگوی رفتار جمعی با بروز خودش در مدل جنبش اجتماعی، توانست یک دگرگونی اجتماعی بزرگ دربردارنده انقلاب سیاسی و جابهجایی ارزشهای اجتماعی را پدید آورد.
در سالهای سیاه جمهوری اسلامی نیز ارزشهای مدرن سرکوب و بربریسم و ارزشهای بدوی از سوی حکومت در جامعه گسترش داده شد. در چنین زمینی، ساده دلانی تلاش نمودند با نشان دادن روشهایی که در کشورهای دموکراتیک، به بالا رفتن کیفیت حکومت و نهادهای برآمده از آن میانجامد، حکومت ملاهای واپسگرا را ریفرم کنند! از آنجایی که این راهها کم هزینه و سادهدلانه بودند، سالها طرفداران و پشتیبانان فراوانی را به خودشان کشیدند. امروز اما درست بودن سخن کسانی که میگفتند این حکومت از نگاه تئوریک ویرایشپذیر نیست، بیش از همیشه روشن و هویدا گشته است. ناگفته پیدا است که در دوران خلافت اسلامی در ایران، گسترده شدن نهادهای سیاسی و اجتماعی به بنبست خوردند و بسیاری از دستآوردهای گذشته نیز به نابودی کشیده شدند.
در این سالها کسانی بودند که خواستند با جنگ و یا کودتا به حکومت ملاها پایان بدهند، اما نمیدانستند که حکومت برآمده از یک جنبش اجتماعی، در دوران آغازین زندگی حقانیت بسیار گستردهای برای نگهداری خودش و خرج کردن خشونت بر علیه مخالفان دارد.
در چنین کشوری، اگر میخواهیم کاری برای دگرگونی اجتماعی انجام دهیم، باز هم باید با همان روشهای رفتار جمعی به پیش برویم. خیزشهای گسترده مردم ایران در سالهای گذشته و خیزش خونین آبان ۹۸، زنگها را با طنین هرچه بیشتر به صدا درآورده است که ما در زمینهی یک جنبش اجتماعی ملی هستیم.
جنبش اجتماعی در درون خود دارای نظم و آماج است و روشها و کرانمندی آن را میشناسد. کاری که نیروهای سیاسی و اجتماعی درگیر در آن باید انجام دهند، یادآوری گفتمان و کشاندن جامعه به سازماندهی نیروهای مردمی برای رسیدن به گام «مهار اجتماعی» است. همچنین نیروهایی که تلاش به از بین بردن هماهنگی مردم و گلآلود نمودن خواستهها تا جایگزینی جنبش با شورش را دارند نیز باید تا جایی که میشود رسوا و حقانیت زدایی نمود.
چارهی کار امروز ما در گسترش و نیروگیری هرچه بیشتر برای این جنبش ملی است. هرچه زودتر این کار انجام شود و بالانس نیروهای اجتماعی به سود سکولار دموکراسی و ارزشهای مدرن جابهجا شود، کشور هزینهی کمتری برای گذار از دوران سیاه ملاها خواهند پرداخت.
پاسخی بگذارید