چیدمان سیاسی ایران از قرن گذشته تا به امروز بگونهای بوده که طیف غالب جریانات و احزاب سیاسی عمدتا در شعار و تئوری طرفدار جریانات چپ بودهاند، گفتمان غالب سیاسی دفاع از زحمتکشان و کارگران و طبقه فرودست مالی جامعه بوده است، البته سالھای در دھه ۴٠ و ۵٠ خورشیدی که سرمایداری صنعتی در سایه امنیت سیاسی و اجتماعی پایدار بدست آمده دوران طلایی زنده یاد محمد رضاشاه پھلوی و ھمچنین حرکت ایران بسمت دنیای آزاد (جھان غرب) توانست مجالی برای عرضه اندام بدست بیاورد. انقلاب اسلامی که حاصل اتحاد ارتجاع سرخ و سیاه بود با گفتمان دفاع از مستضعفین و مذمت سرمایداری ھمسو با
جریانات ارتجاعی احزاب چپ یا در پی ایجاد جامعه بی طبقه توحیدی بودند یا بردن کشور به جامعه آرمانی کمونیسم از نوع لنینیسم و مارکسیسم و استالینیسم و حتی اندیشهھای به غایت ویرانگری چون مائویسم و محاصره شھرھا از طریق روستاھا کعبه آمال و آرزوھای این نیروھا بود.
در این دوران مشاغل دھقان و کشاورز و کارگر و مستضعف و عنوان برادر و رفیق نماد پیشرو بودن و ھرگونه باسواد بودن و یا کارمند عالیرتبه شرکت خصوصی و یا دانشگاھی بودن حتی کراوات زدن و آراسته بودن نوعی عقب ماندگی و تعلق به بورژوازی تلقی میشد. بازاریان سنتی ھمسو با ریش پُر ھای موئتلفهای در تظاھر به نداری و عدم تمکن مالی تا جایی پیش میرفتند که ماشینھای خارجی گران قیمتشان در پارکینگ منازلشان خاک میخورد و البته ارزش افزوده ھم پیدا میکرد ولی ھمین طبقه با خوردروھای کھنه به حجره ھای خود رفت و آمد میکردند، بیشتر سعی در پوشیدن لباسھای کھنه شده داشتند و از علنی چلوکباب خوردن در رستوران بازار دوری میکردند حتی گوشت و میوه گران را در کیسهھای پلاستیکی مشکی ضخیم به منزل می اوردند.
در این دوره فقر فضیلت محسوب میشد و سرمایه و ثروت (بدست آمده از راه درست و قانونی) رذیلت نامیده میشد و سرمایداران طاغوتی خطاب میشدند. مخرج مشترک اصلی بین چپ ھا و اسلامیستھا ھمین در سرمایدار ستیزی انھاست که در احزاب چپ به دشمنی ھیستیریک و ایدئولوژیک با غرب و دنیای سرمایداری منجر میشود. در اسلام تقسیم برادرانه فقر و در چپ تفسیم رفاقت امیز فقر وجه اشتراک عجیبی دارد. پس از فاجعه جنون ۵٧ رقابت دیوانهوار انقلابیون ھر دو طیف چپ و اسلامیست در مصادره اموال کارخانهداران و تکنوکراتھای دوره پھلوی به اوج خود رسید بنیاد مستضعفان که بعدھا پسوند جانبازان ھم به آن اضافه شد با ضبط و مصادره غیر قانونی ھزاران کارخانه، تولیدی، زمین و خانه و پاساژ و ھتل به یکی از بزرگترین کارتلھای اقتصادی خاورمیانه تبدیل شد که شاھکار این مدیریت خاموشی و ورشکستگی تقریبا تمامی انان و به محاق بردن اقتصاد ایران بود.
عده ای از چپ ھای شرمگین در قالب جریان چپ اسلامی در جمھوری اسلامی استحاله شده و از غنیمت سفره انقلاب به ثروت نجومی دست پیدا کردند و مابقی جریانات چپ پس از باختن نبرد قدرت به اسلامگرایان ھمپیمان دیروز به کشورھای غربی سرمایداری پناھنده شدند و بسیاری از اینان با الھام گرفتن از افکار ویرانگر گذشته تباه خود در کشورھایی چون آلمان و انگستان و آمریکا وارد کار اقتصادی شده و یک شبه از جنبش خلق مسلمان به فرش فروشی دو نبش پسران حاج سید کاظم در ھامبورگ یا از چریک فدایی به ساختمان سازی نگھدار در لندن رسیدند و صد البته ھمچنان نسخهھای ایدئولوژی ویرانگر خود را در چھارچوپ فدرالیسم و یا تداوم اطلاحات در جمھوری اسلامی و عناوین دیگر چون متاعی جدید در ھیأت و شورای مدیریت فلان ھمزمان با توسعه ستیزی و خصومت با شھریگری مدرن عرضه میکنند.
صاحبان سرمایه (مراد نه بازاریان سنتی ست و نه الیگارشھای جمھوری اسلامی و نه مدیران شرکتھای خصولتی) یعنی صاحبان تولیدی ھا و شرکت ھای خرد و متوسط ھمزمان با تحمل فشار اقتصادی وحشتناکی که سیاستھای ایران بر باد ده جمھوری اسلامی بر آنان تحمیل میکند ھمزمان با شنیدن و خواندن تئوری ھای عتیقه و سرمایه ستیز چپ خارج نشین که با شعار حمایت از کارگر و در مذمت سرمایهدار است از آینده خود وحشت میکند.
اما در چنین دورانی که سرمایهداری ایران زیر فشار خردکننده جنون ۵٧ به محاق خاموشی رفته بود و در خارج ھم فعالین سیاسی ھمه ھمصدا به جز منافع کارگر شعار دیگری نداشتند زنده یاد دکتر داریوش ھمایون شاه ماھی جنبش روشنفکری نیم قرن گذشته ایران به ھمت تنی چند از فعالین مشروطه خواه تشکل سیاسی جدیدی را با ھوشمندی و شجاعتی کم نظیر پایه گذاری کردند که امروزه با نام حزب مشروطھ ایران(لیبرال–دموکرات) میشناسیم. ھوشمندی از این منظر که با درک نیاز به تشکلی که گرایش راست میانه داشته باشد و شجاعت از این بابت که در خفقان وحشتناک چپ ایرانی که از ھیچ فرصتی برای کوبیدن گرایشات راست نمیگذرد کاری سترگ و ستودنی بود این حزب از بدو تولد با عرضه گفتمان راست میانه که با پسوند لیبرال دموکرات به اوج شکوفایی رسید توانست به تنھایی بار تشکلی جریانات راست ایران را برای چند سالی بدوش بکشد.
امروزه ھمگام با توسعه شبکهھای اجتماعی و بیداری ایرانیان و کم رنگ شدن تئوری چپ شرمگین ایرانی، سرمایه داری ایران که برای عدم فحش خوردن بابت سرمایه دار خطاب شدن کارآفرین ھم خوانده میشود فرصتی دارد تا بدون واھمه و ترس از ضبط و مصادره غیر قانونی دیگری در فردای براندازی فرقه تبھکار با طیبی خاطر به جنبش سرنگونی طلبی بپیوندد.
جامعه ایرانیان چه در درون مرز چه در خارج افراد زیادی با گرایشات راست میانه دارد، این افراد بصورت کلی پراکنده و فاقد سازماندھی ھستند. حزب مشروطه ایران (لیبرال–دموکرات) باید بتواند تا حد توان این افراد و نیروھا را جذب و سازماندھی کند و برای آنانیکه به ھر دلیلی جذب نشوند چتر حمایتی بگستراند. حزب از لاس زدن ھای سیاسی بیفایده با جریانات چپ که پایگاه اجتماعی خود در ایران را از دست داده اند طرفی نخواھد بست بلکه حتی آسیب ھم میبیند. حزب باید بطور علنی و شفاف با استفاده از رایزنان خوشفکرش چون دکتر شاھین فاطمی، دکتر حسن منصور و دکتر امین سوفیامھر و بقیه عزیزان، مشروطه خواھان راست گرا رو چون سرمایه انسانی و پایگاه اجتماعی خود ببیند و از این پتانسیل عظیم استفاده کند.
به باور نگارنده این سطور که خود افتخار عضویت در حزب مشروطه ایران (لیبرال–دموکرات) به عنوان ھموندی ساده را ،دارد بھتر است مشروطه خواھان غیر عضو در حزب و افراد با گرایشات راست میانه حاضر به تضعیف حزب نباشند .این تنھا تشکل رسمی با عقبه تئوریک و گفتمان قابل اجرا در سپھر سیاسی ایران میباشد باید بین مبارزه و عملکرد سیاسی حزب با گفتمان تئوریک آن فرق قائل شد، اولی تابع شرایط روز ایران و جھان و ھمچنین قائم به تصمیم گیری رھبری حزب در زمان خود میباشد که میتواند از منظر برخی مورد انتقاد ھم واقع بشود ولی گفتمان تئوریک حزب سرمایهای بزرگ و قابل اتکا حتی برای افراد خارج از حزب ھم میباشد که میتواند مرجع و رفرنس فعالین راست مدرن ایرانی برای فعالیت و بسترسازی باشد. نقد منصفانه و ھمفکری و ھمکاری این ھموطنان به یقین مورد توجه مثبت حزب قرار خواھد گرفت و حزب مشروطه از ھرگونه ھم اندیشی در زمینهھای تئوریک و کار عملی با آغوش باز استقبال خواھد نمود.
پاسخی بگذارید