همچون بسیاری دیگر از واژههای سیاسی که توسط طیف چپ ایرانی به اسارت گرفته و منحرف و تهی از معنا شدند، واژه دموکراسی نیز با تحریف مفهوم و تکرار آن از معنا تهی گشته و جای آنکه زمینه همگرایی نیروهای سیاسی را ایجاد نماید بیشتر باعث واگرایی شده است. سواستفاده از این واژه پوششی گردیده است تا فرقههای تروریستی که از آرم تا فعالیتشان همیشه همراه با سلاح و کشتار و ارعاب بوده بتوانند به عنوان «حزب سیاسی» و «دموکراسی خواه» خود را بر ملت ایران تحمیل و از هر کوششی برای توسعه و پیشرفت جلوگیری کنند.
برای نجات از این ورطه ابتدا باید فرهنگ و واژگان سیاسی را باز تعریف و اصلاح نمود تا با ایجاد زبانی سالم، درست و مشترک زمینه لازم برای همگرایی نیروهای آزادیخواه و مرزبندی میان فرقههای ارتجاعی با تجددگرا را بوجود آوریم. جمهوری اسلامی محصول همین انحرافات سیاسی بود و همان افراد و گروههایی که در این آلودگی سهیم بودند امروز همچنان با سواستفاده از این عدم شفافیت و راستی به بقای جمهوری اسلامی کمک میکنند تا شاید با اصلاح و حذف کلمه اسلام بتوانند بزرگترین دستاورد فعالیتهای مخربشان را حفظ و نوع دیگری از «جمهوری» در ایران برقرار نمایند.
وظیفه همه فعالان سیاسی میهنپرست و آزادیخواه تلاش برای پالایش و استفاده صحیح از واژگان سیاسی است تا با ایجاد فضایی شفاف سیاسی راه ورود اکثریت خاموش جامعه زخم خورده را به مبارزه عملی با جمهوری فرقه تبهکار هموار نمایند. جامعهای که شناخت، آشنایی و فهم درستی از راه حل برای فردای بهتر خود نداشته باشد حاضر به پرداخت هزینه نخواهد بود و فعالین و رهبران سیاسی هرگز و تحت هیچ شرایطی توان به میدان کشاندن جمعیت لازم برای تغییر را نخواهند داشت. فهم و برداشت درست از معانی کلمات سیاسی به گسترش گفتمانی که باید یک ایده یگانه و چاره ساز برای آینده و آلترناتیو جمهوری اسلامی باشد کمک خواهد کرد. زبان مشترکی که در بالا به آن اشاره شد برای ایجاد اقتدار اجتماعی «گفتمان یگانه چاره ساز» و رهبر این گفتمان لازم است.
در این مقاله با استناد به منابع معتبر به تعریف واژه دموکراسی، شرایط دموکراتیک و نمونههایی از کشورهای دموکراتیک میپردازم. همچنین برای روشن شدن بهتر مفهوم حکومت دموکراتیک به سیستم جمهوری و برای مثال به آمریکا اشاره خواهم کرد.
دموکراسی چیست؟
کلمه “دموکراسی” از کلمات یونانی “demos” به معنای “شهروند” و “kratos” به معنای “قدرت” یا “حکومت” گرفته شده است. در اساسی ترین حالت، دموکراسی شکلی از حکومت است که در آن شهروندان یک ملت قدرت تصمیم گیری در مورد قوانینی را دارند که تحت آن زندگی خواهند کرد. این تصمیمات یا از طریق رای مردم در یک “دموکراسی مستقیم” (که دموکراسی “واقعی” یا “خالص” نیز نامیده می شود) یا از طریق مقامات منتخب که به نمایندگی از رای دهندگان خود در یک “دموکراسی نمایندگی” رای می دهند، گرفته می شود.
همه دموکراسی ها یکسان نیستند. تعداد بیشماری از انواع فرعی دموکراتیک وجود دارد، از جمله دموکراسی قانون اساسی، دموکراسی سبز، دموکراسی، دموکراسی غیر لیبرال، دموکراسی صنعتی و غیره. در واقع، یک محقق بیش از 2000 گونه مختلف از دموکراسی را شناسایی کرد. علاوه بر این، اکثر این طبقه بندی ها با یکدیگر همپوشانی دارند. در نتیجه، هر دموکراسی معینی در زیرگروههای مختلف جای میگیرد. به عنوان مثال، ایالات متحده یک دموکراسی نماینده است زیرا اکثر تصمیمات توسط خود مردم اتخاذ نمی شود، بلکه توسط نمایندگانی اتخاذ می شود که از طرف مردم عمل می کنند. همچنین یک دموکراسی انتخاباتی است زیرا این نمایندگان در انتخابات انتخاب می شوند، یک دموکراسی ریاست جمهوری است زیرا رئیس دولت همچنین رئیس حکومت و رهبر قوه مجریه است و یک دموکراسی قانون اساسی است زیرا اصول و قوانین اساسی آن توسط قانون اساسی هدایت می شود. (که برخی استدلال می کنند که ایالات متحده را یک جمهوری به جای یک دموکراسی می سازد – در ادامه به آن بیشتر میپردازم).
عناصر لازم یک دموکراسی چیست؟
- تئوری های متعددی در مورد اینکه چه عناصر خاصی برای واجد شرایط شدن یک دولت به عنوان دموکراسی لازم است وجود دارد. به عنوان مثال، واحد اطلاعات اکونومیست (Economist Intelligence Unit) در تهیه شاخص دموکراسی سالانه خود، هر یک از کشورهای جهان را در پنج دسته مجزا امتیاز میدهد – که میتوانیم آنها را برای تعیین چندین مورد از فهرست بایدهای دموکراتیک اکونومیست بررسی کنیم:
- یک سیستم کثرت گرا که در آن حداقل دو حزب سیاسی مشروع اما متفاوت با هم همزیستی دارند
- یک روند انتخاباتی آزاد و منصفانه که مردم را قادر می سازد تا بین نامزدهای آن احزاب انتخاب کنند
- دولتی که آشکارا و شفاف عمل می کند، به نفع همه مردم کار می کند، به قوانین خود احترام می گذارد، کنترل و تعادل مناسبی دارد و به شهروندان خود حق انتخاب و کنترل آزادانه بر زندگی خود می دهد.
- شهروندان متعهد سیاسی که از اصول دموکراتیک حمایت می کنند، “منصفانه می جنگند”، به طور منظم رای می دهند، اراده رای دهندگان را می پذیرند و پس از هر انتخابات متعهد به انتقال مسالمت آمیز قدرت می شوند.
- تاکید بر حفظ آزادی های مدنی و آزادی های شخصی اکثریت و اقلیت ها
- یک رسانه آزاد و مستقل بدون دخالت دولت، نفوذ، یا ارعاب
لری دایموند، دانشمند علوم سیاسی دانشگاه استنفورد، فهرست (۴) مشابهی دارد و معتقد است که هر دموکراسی باید شامل چهار عنصر کلیدی باشد:
سیستم سیاسی برای انتخاب و جایگزینی دولت از طریق انتخابات آزاد و عادلانه
مشارکت فعال مردم به عنوان شهروند در سیاست و زندگی مدنی
حمایت از حقوق بشر همه شهروندان
حکومت قانونی که در آن قوانین و رویه ها به طور یکسان برای همه شهروندان اعمال می شود
در نهایت، موزه دموکراسی استرالیا همچنین می آموزد که تمام دموکراسی های لیبرال بر چهار اصل اصلی بنا شده اند:
- اعتقاد به فرد: از آنجایی که اعتقاد بر این است که فرد هم اخلاقی و هم عقلانی است
- اعتقاد به عقل و پیشرفت: بر اساس این باور که رشد و توسعه شرایط طبیعی بشر است و سیاست هنر سازش.
- اعتقاد به جامعه ای که اجتماعی است: مبتنی بر میل به نظم و همکاری نه بی نظمی و تعارض
- اعتقاد به قدرت مشترک: بر اساس سوء ظن به قدرت متمرکز (چه توسط افراد، گروه ها یا دولت ها)
شاخص دموکراسی
شاخص دموکراسی یک گزارش سالانه است که توسط واحد اطلاعات اکونومیست تهیه می شود. این شاخص وضعیت دموکراسی را در ۱۶۷ کشور جهان با ردیابی ۶۰ شاخص در پنج دسته مختلف می سنجد: فرآیند انتخاباتی و کثرت گرایی، عملکرد دولت، مشارکت سیاسی، فرهنگ سیاسی و آزادی های مدنی. این شاخصها با هم ترکیب میشوند تا به هر دسته رتبهبندی در مقیاس ۰ تا ۱۰ بدهند، و امتیازات پنج دسته برای تعیین امتیاز شاخص کلی میانگین میشوند. کشورهایی که نمره کل شاخص دموکراسی بین ۸/۰۱ تا ۱۰ (از ۱۰) دارند، دموکراسی کامل محسوب می شوند. کسانی که امتیاز آنها بین ۶/۰۱ و ۸ است به عنوان دموکراسی های معیوب طبقه بندی می شوند. در حالی که این کشورها دارای انتخابات آزاد و عادلانه و آزادی های مدنی اساسی هستند، در جنبه های دیگر، مانند سطوح پایین مشارکت در سیاست یا فرهنگ سیاسی توسعه نیافته (یا به شدت حزبی) ایراداتی وجود دارد. دو دسته پایینتر این شاخص به کشورهایی اختصاص دارد که امتیاز کافی برای دموکراسی در نظر گرفته شدن ندارند. کشورهایی که امتیاز بین ۴/۰۱ تا ۶ دارند، عنوان رژیم ترکیبی را به دست میآورند و هر چیزی کمتر از ۴ به عنوان رژیم معتبر شناخته میشود. شاخص دموکراسی ۲۰۲۳، ۲۳ کشور را به عنوان دموکراسی کامل، ۵۲ کشور را به عنوان دموکراسی معیوب، ۳۵ کشور را به عنوان رژیم های ترکیبی و ۵۷ را به عنوان رژیم های استبدادی طبقه بندی کرد.
۱۰ کشور دموکراتیک جهان (۲۰۲۳):
رده | نام کشور | رده | نام کشور |
۱ | نروژ | ۶ | فنلاند |
۲ | ایسلند | ۷ | دانمارک |
۳ | سوئد | ۸ | ایرلند |
۴ | نیوزلند | ۹ | استرالیا |
۵ | کانادا | ۱۰ | هلند |
ایالات متحده در سال ۲۰۲۳ امتیاز ۷/۹۲ را به دست آورد و دوباره در رده “دموکراسی معیوب” قرار گرفت، جایی که از زمان سقوط از “دموکراسی کامل” در سال ۲۰۱۶ در آن ساکن بوده است. عدم تحمل محدودیت های COVID-19، بی اعتمادی به دولت، بن بست دو حزبی، و به ویژه دو قطبی شدن ایدئولوژیک فزاینده بین دموکرات ها و جمهوری خواهان همگی به عنوان عواملی در امتیاز پایین ذکر شده اند.
آیا ایالات متحده یک دموکراسی است، یک جمهوری یا هر دو؟
تحلیل اصطلاحات سیاسی ممکن است دشوار باشد. موضوع مکرر بحث در محافل مدرن این است که آیا ایالات متحده واقعاً یک جمهوری است تا یک دموکراسی. در حقیقت، دقیق ترین پاسخ ممکن است این باشد که ایالات متحده هم جمهوری است و هم دموکراسی – اما نوع خاصی از هر کدام.
نکته اصلی این بحث این واقعیت است که جمهوری ها بسیار شبیه به دموکراسی های مستقیم هستند، اما از یک جهت بسیار مهم متفاوت هستند. یک دموکراسی مستقیم فاقد مقامات منتخب و بدون قانون اساسی است. مردم قدرت مطلق دارند و همه تصمیمات را خودشان با رای مستقیم می گیرند. در حالی که این ممکن است در نگاه اول یک سیستم ایدهآل به نظر برسد، دموکراسی مستقیم یک نقص مهم دارد: فقدان قانون اساسی که اصول راهنمای اساسی را تعیین کند به این معنی است که حداقل ۵۰/۱ درصد مردم هر چه بخواهند همان اتفاق میافتد. هیچ چک، تعادل، و هیچ محدودیتی وجود ندارد. به این ترتیب، یک دموکراسی مستقیم از ۴۹/۹ درصد مردم حمایت اندکی یا بدون هیچ گونه حمایتی می کند و اقلیت ها را به ویژه آسیب پذیر می کند.
جمهوری چیست؟
در مقام مقایسه، جمهوری دولتی است که در آن قدرت در اختیار مردم و نمایندگان منتخب آنهاست. علاوه بر این، این قدرت توسط قوانینی که در یک قانون اساسی رسمی وضع شده است، محدود می شود، که حقوق اقلیت ها را حفظ می کند و سوء استفاده از قدرت را محدود می کند. به عنوان مثال، قانون اساسی ایالات متحده و اصلاحات آن شامل تضمین هایی مانند توزیع قدرت بین سه قوه (مجری، قضایی، مقننه)، منشور حقوق بشر، و لغو برده داری است.
مقامات منتخب باید به قوانین قانون اساسی پایبند باشند. با توجه به این تفاوت ها، به راحتی می توان فهمید که چرا بسیاری از مردم ایالات متحده را به جای دموکراسی یک جمهوری می دانند. با این حال، توجه به این نکته مهم است که این تفاوت بین جمهوری و دموکراسی مستقیم است. بیشتر انواع دیگر دموکراسی از مقامات منتخب درست مانند جمهوری ها استفاده می کنند، و بسیاری از تغییرات نیز دارای قانون اساسی (یا مگنا کارتا یا سایر سندهای بنیادی) هستند. به علاوه، همانطور که قبلاً بحث شد، بسیاری از برچسب های سیاسی با یکدیگر همپوشانی دارند. بیشتر دولت ها را می توان نه تنها با یک اصطلاح، بلکه با چندین واژه توصیف کرد. در نتیجه، کسانی که می گویند ایالات متحده یک جمهوری است و کسانی که آن را دموکراسی می نامند، هر دو درست می گویند. ایالات متحده یک دموکراسی مبتنی بر قانون اساسی، یک جمهوری دموکراتیک و بسیاری از انواع دیگر حکومت است.
در یاداشتی دیگری به حکومت پادشاهی و نسبت این سیستم حکمرانی با دموکراسی میپردازم.
پاسخی بگذارید