نهادهای اجتماعی (Institution) ساده ترین نوع یک تشکل است که توسط افراد جامعه میتواند ایجاد گردد. انجمنها از جمله این نهادها هستند. به گفته ولفگانگ استریک و کاتلین تلن(۱)، نهادها در کلیترین معنای آن «بلوکهای سازنده نظم اجتماعی هستند: آنها نشاندهندهی واکنش افراد جامعه به رفتارهای اجتماعی هستند، یعنی انتظارات جمعی اعمالشده با توجه به رفتار دستهبندیهای خاص افراد یا اجرای فعالیتهای خاص. معمولاً شامل حقوق و تعهدات متقابل مرتبط برای افراد می شوند.» جامعه شناسان و مردم شناسان تعاریف گسترده ای از نهادها دارند که شامل نهادهای غیررسمی می شود. دانشمندان علوم سیاسی گاهی مؤسسات را به روشهای رسمیتری تعریف کردهاند که در آن اشخاص ثالث باید بهطور قابل اعتماد و قابل پیشبینی قواعد حاکم بر معاملات طرف اول و دوم را اجرا کنند.
طبق نظر جک نایت(۲)، نهادهای اجتماعی مسلتزم داشتن مجموعه قوانینی ست که رفتارهای اجتماعی رو به شیوه خاص شکل دهد و آگاهی از این قوانین باید توسط اعضای آن مجموعه یا انجمن نشر و اطلاع رسانی گردد.
سازمان (Organisation) نوع پیچیده تری از انجمنها است که هدف مشخص و تعیین شده ای را دنبال میکند و روابط و قوانین پیچیده تری بر آنها حاکم بوده و دارای سلسله مراتب در بین اعضا آن میباشد. انواع مختلفی از سازمانها را میتوان برشمرد از جمله سازمان سیاسی، سازمان های غیرانتفاعی، سازمانهای دولتی و یا غیر دولتی، سازمانهای نظامی و سازمانهای مالی و تجاری. (۳) سازمانها میتوانند بصورت علنی، مخفیانه قانونی و یا غیر قانونی بوجود آمده و فعالیت کنند ولی در هرحال برای آنکه سازمان نام بگیرند باید چهار مشخصه زیر را داشته باشند:
- هدفمند باشد
- دارای رهبر یا شورای رهبری (هییت مدیره) باشد
- عملیاتی باشد
- دارای عضو و ارتباطات باشد
در یک جامعه پویا نخبگان، خرده مطالبات اجتماعی مردم را در قالب یک یا چند گفتمان مطرح میکنند و براساس گرایش و موافقت مردم وزن این گفتمانها نسبت با یکدیگر سنجیده و گفتمان(های) غالب توسط فعالین اجتماعی پیش برده میشوند. نهایتن مطالبات اجتماعی باید به زبان سیاست ترجمه و توسط سیاستمداران تبدیل به قانون و توسط دولت و سازمانهای مربوطه اجرا گردند.
در این پروسه هرچه گفتمان وزن اجتماعی بیشتری پیدا و مطالبات بزرگتری را مطرح کند، برای تحقق و پیشبرد نیازمند انجمنها، تشکلها و سازمانهای کارآمدتر،منسجمتر و با ارتباط و همگرایی بیشتر میباشد.در جامعه ای که بعلت ناکارآمدی سیاسی و سومدیریت حکومت و ارکان آن مطالبات افراد جامعه انباشته میشود بدون آنکه مجالی برای مطرح شدن پیدا کنند بناچار ابر گفتمانی برای دگرگونی اساسی و تغییرات بنیادینی از جمله تغییر حکومت شکل خواهد گرفت. این گفتمان چنان وسیع خواهد بود که کلیه خرده مطالبات اجتماعی مردم را در برمیگیرد.
چنین گفتمان سترگی برای تحقق اهداف خود نیازمند شبکه وسیع و مرتبطی از سازمانها و انجمهای اجتماعیست که بصورت هماهنگ از تمام ابزارهای موجود در جهت بوجود آوردن و هدایت یک جنبش فراگیر ملی استفاده کند.
بیشتر انقلابهای تاریخ معاصر در دنیا یا توسط گروههای چپ اندیش یا با همکاری آنها صورت گرفته و دلیل آن داشتن تفکر و فعالیت سازمانی و نهادینه شدن اینگونه رفتارهاست. نمونه بارز این فعالیتها را در گفتمان انقلاب ضد پادشاهی و مشروطه ایران که توانست در سال ۱۳۵۷ کشور را از مسیر درست خارج کند بسادگی میتوان بررسی کرد.
گروههای چپ ایران متشکل، سازماندهی شده، هدفمند و با (سو)استفاده از همه ابزارها توانستند گفتمان مخرب خود را به جامعه ای که در مقابل این گروهها سازماندهی نشده بودند تحمیل کنند.
گروههای چپ حتی توانستند از پوپولیسم مذهبی و منبرهای آنها برای ترویج تفکرات ضد مشروطه خود بهره ببرند.
توجه به این نکات اهمیت فعالیت نهاد محور را بخوبی نشان میدهد. نهادها بعنوان اولین قدم برای فعالیت سازمانی اهمیت ویژه ای دارند. این تشکلها و انجمنها بسادگی با تعداد کمی از افراد قابل تشکیل بوده و میتوانند در زمینه های متفاوت فعالیت کنند. ویژگی اصلی انجمنها سهولت بوجود آوردن آنهاست.
این انجمنها میتوانند از یک یا دو و یا بیشتر عضو تشکیل شوند و با همکاری در اموری که توافق نظر دارند در راستای گفتمان مورد نظر فعالیت کنند. در گام بعد ارتباط و همکاری این نهادها با همدیگر امکان تاسیس سازمانها را بوجود میاورد. ارتباط انجمنها و شناسایی تواناییهای افراد فعال اولین قدم در ایجاد یک سازمان کارا و موفق است.
آنچه در رابطه با ایران و گفتمان غالب حال حاضر میتوان گفت ضعف مخالفان حکومت و گروههای اپوزیسیون در فعالیتهای سازمانیست. یکی از دلایل مهم وجود چنین ضعفی غفلت در تولید نظری و فکری بعلت کمبود نهادهای گفتمانی ست.
نهادهای گفتمانی نهادهایی هستند که بر اساس گفتگو، بحث و تولید نظر به سوالات مطرح شده در بدنه هر جنبشی مردمی پاسخ میابند. چرایی رفتارها، تعریف ارزشها و دلایل تصمیمات، نقشه راه و دیگر امور نظری از مسئولیتهای اینگونه نهادهاست. پیدا نکردن زمینه مشترک فکری و تئوری و یا آرمان گرایی باعث توافقات شکننده و اتحادهای بی پایه شده و تکرار این شکستها موجب ناامیدی از گروههای سیاسی گردیده است. فقط آن هنگام که بدنه جنبش مردمی رابطه درست فکری و کلامی با نخبگان و رهبران جنبش پیدا کنند و قابلیت فعالیت هدفمند و مسئولانه را الویت قرار دهند بصورتی که امکان مدیریت منابع محدود و استفاده بهینه از این منابع را بوجود آورند میتوان امید داشت که ابر گفتمان غالب و جنبش مردمی به نتیجه دلخواه برسد.
(1) According to Wolfgang Streeck and Kathleen Thelen, institutions are in the most general sense “building blocks of social order: they represent socially sanctioned, that is, collectively enforced expectations with respect to the behavior of specific categories of actors or to the performance of certain activities. Typically they involve mutually related rights and obligations for actors.”[6] Sociologists and anthropologists have expansive definitions of institutions that include informal institutions. Political scientists have sometimes defined institutions in more formal ways where third parties must reliably and predictably enforce the rules governing the transactions of first and second parties.
(2) One prominent Rational Choice Institutionalist definition of institutions is provided by Jack Knight who defines institutions as entailing “a set of rules that structure social interactions in particular ways” and that “knowledge of these rules must be shared by the members of the relevant community or society.”
(3) Organisation