از همان ابتدای انقلاب و از روی پشتبام رفاه و علوی، بعد از شلیک هر تیر خلاص و یا بعد از هر هجوم و مصادره اموال و مستقلات طرفداران پادشاهی ، شاهد گلایه و شکایت انقلابیون ۵۷ی و تروریستهای اسلامگرا و چپی، تیر خلاص زنها و عوامل پیدا و پنهان ضد مشروطه بودهایم که با مظلومیت تمام از فحاشی طرفداران حکومت پهلوی و آسیب روحی ناشی از توهینها گفته و فریاد دادخواهی خود را بگوش جهانیان رساندهاند!
در راستای همین دادخواهی گروههای ۵۷ی، سالهاست که سوال و مطالبه مشترک همه گروهها و فعالان سیاسی در هنگام شرفیابی خدمت شاهزاده رضا پهلوی، درخواست موضع گیری و یا نظر شاهزاده در قبال فحاشی طرفداران پادشاهی است. برای بررسی و دریافت علت این خواست تکراری و بیجا باید ابتدا برداشت یکسانی از اصول اخلاقی، اخلاق و ادب شخصی و سیاسی داشته باشیم و سپس به چرایی اصرار این گروهها از پادشاه برای صدور پیام بپردازیم.
اخلاق (Morality) ارزشها و مجموعه خوب و بد از منظر شخصیست که هر فرد برای خودش تعریف و به آنها پایبندی نشان میدهد. این ارزشها میتواند حاصل برداشت شخصی، آموزهای دینی، آموزش و سواد، سنت و خانواده باشد. اصول اخلاقی (Ethics) معمولا به مجموعه اصولی اطلاق میگردد که در یک جامعه از ارزشها و ضد ارزشها تعریف میگردد. بین اخلاق شخصی و ارزشهای تعریف شده در یک جامعه یا کشور میتواند تضاد وجود باشد. بطور مثال شخصی رابطه خارج از زناشویی را غیر اخلاقی بداند اما در جامعه این رابطه غیر قانونی نباشد. لازم به ذکر است که در تعاریف و بحثها بین فعالان عرصههای مختلف تفاوت چندانی بین اخلاق (Morality) و اصول اخلاقی (Ethics) قائل نبوده و از هر دو بجای یکدیگر استفاده کرده و میکنند.
در عرصه سیاست و فعالان سیاسی باید از دو منظر به اصول اخلاقی پرداخت و فعالان سیاسی را مورد سنجش قرار داد. اصول اخلاقی در فعالیت سیاسی که به فعالین و کنشگران عرصه سیاسی-اجتماعی مربوط میگردد و میتوان بر اساس رعایت یا عدول از آنها فعالان را مورد سنجش قرار داد. اصول اخلاقی در سیاست به جایگاه و رعایت اصول اخلاقی در سیاستها و نتایج فعالیت سیاستمدارن و کنشگران سیاسی است.
اصول اخلاقی در فعالیت سیاسی
اندیشمندان عرصه علوم اجتماعی و سیاسی نظرات مختلف و متضادی درباره اصول اخلاقی سیاستمدار یا فعال سیاسی ارايه کردهاند. بطور مشخص ماکیاولی بر خلاف ارسطو که به اخلاق و فضیلتهای انسانی عقیده داشت، معتقد بود که یک رهبر سیاسی یا سیاستمدار برای حفظ اقتدار و قدرتش در صورت لزوم باید از هر روشی حتی شریرانه استفاده کند. بعبارت دیگر هدف وسیله را توجیه میکند. در این دیدگاه ارزشهای اخلاقی را باید از سیاست و فعالیت تفکیک کرد و اگر هدف مقدس و قابل دفاع باشد، میتوان با هر وسیله و شیوهای برای رسیدن به هدف اقدام کرد حتی اگر بقیمت پا گذاشتن بر روی اخلاقیات و اعمال شرورانه باشد.
ماکیاول در کتاب «شهریار» چنین نوشته است:«…. همه میدانند که برای شهریار، چه ستودنی است که دل پاک دارد و با شرافت و نه زیرکی زیست کند؛ ولی تجربه روزگار ما نشان میدهد که آن شهریارانی کارهای سترگ کردهاند که به پاک دلی ارج ننهادهاند و با زیرکی خود، اذهان را به اشتباه انداخته و سرانجام بر کسانی که ایمان (به قواعد اخلاقی) را بنیان کارشان ساختهاند، چیره شدهاند. پس برای شهریار لازم نیست که همه خصال پسندیده بالا را دارا باشد. جرأت می کنم که بگویم داشتن و مراعات این خصال، خطرناک است؛ ولی تظاهر به داشتن آنها سودمند است» لینک به منبع
یک نمونه روشن در این زمینه بیشک کمونیسم است. در این مکتب برای رسیدن به هدف به هر وسیلهای میتوان متوسل شد حتی اگر آنها با مرام کمونیسم در تضاد کامل باشد. حمایت کمونیستها از فاشیسم در جنگ دوم جهانی و یا اتحاد بعدی با سرمایهداری در حالیکه هر دو مکتب با مرام کمونیسم تضاد بنیادین دارد. ترورها، خرابکاریها، گروگانگیری بیگناهان و کشتن آنها، از این نظریه ریشه میگیرد.
اصول اخلاقی در سیاست
اصول اخلاق شخصی به حیطه سیاست نیز نفوذ و تاثیر دارد. در نظم لیبرال دمکراسی رعایت دستور قانون یک ارزش فردی و اجتماعی محسوب شده و بعنوان اخلاق عمومی مطرح است و عدم رعایت قانون از منظر همگان نتنها امری غیر اخلاقی و ضد ارزش اجتماعی محسوب میگردد بلکه باید شامل مجازات نیز گردد. در نتیجه فعال سیاسی و سیاستمداران نیز متعهد به رعایت دستور قانون و در نتیجه رعایت اصول اخلاقی است.
باید دقت کرد قوانینی که توسط سیاستمداران به تصویب میرسد الزاما همیشه با اصول اخلاقی شخصی، جامعه یا با بخشی از آن منطبق نیست و قضاوت آنکه این قوانین اخلاقی هستند یا خیر را بسیار دشوار میکند. اصول اخلاقی در سیاست به عدالت ایدهآل نمیپردازد اما با درک ارزشها فردی و اصول اخلاقی یک جامعه دمکراتیک به اختلاف نظر شهروندان از عدالت ایدهآل توجه میکند. بطور مثال در یک جامعه متکثر، نحوه برقراری مالیات بر اساس درآمد و توزیع ثروت و یا توجه به حقوق اقلیتها از مواردی است که در اصول اخلاق سیاست در نظر گرفته میشود.
حال اگر این تعاریف را کم و بیش بعنوان زمینه مشترک فکری قبول کنیم میتوانیم به موضوعی که در ابتدای این یادداشت مطرح گردید برگرشته و رفتار و عملکرد فعالان سیاسی عرصه سیاست ایران و خصوصا اپوزیسیون جمهوری اسلامی را مورد بررسی و نقد قرار دهیم.
اگر اپوزیسیون را به دو بخش عمده بر اساس نظمی که برای ایران آینده در نظر دارند تقسیم کنیم میتوانیم توقعات و قضاوت منطقی نیز داشته باشیم. گروهی به نظم لیبرال دمکراسی که تمامی کشورهای مرفه و مدرن جهان نیز از آن پیروی میکنند، برای ایران اعتقاد دارند و گروهی شامل همه مرامهای ۵۷ی از اسلامگرا تا سوسیالستها، کمونیستها، مجاهدین و سایر احزاب خلقی که به نظم و رژیم دیگری برای کشورمان در سر دارند.
رفتار ماکیاولیستی از گروههای ۵۷ی و شیوههای ضد اخلاقی و ضد ارزشهای فردی آنها با توجه به رفتارها و سابقه فعالیت آنها بعنوان اصل جدا ناپذیر دیده میشود. در واقع همانطور که ذکر گردید چشمداشتی از گروههای یاغی ۵۷ی نیست، نتیجه عملکرد و حتی هدف مقدس آنها برای ایرانیان جز فقر و فلاکت و بدبختی ثمر دیگری نداشته و هیچ تغییری نیز بعد از همه این سالها تجربه تلخ در آنها دیده نمیشود. عملکرد ماکیاولیستی آنها فقط ضرر بیشتری به ایران و ایرانی زده و خواهد زد. هدف مقدس آنها نابودی ایران بعنوان کشوری یکپارچه و تقسیم این کشور چند هزار ساله بر اساس قوم و قبیله و از بین بردن فرهنگ و ملت تاریخی ایران است. اما از سوی دیگر گروههایی که داعیه مرام لیبرالیسم دارند و انتظار میرود که به دستور قانون و از جمله قوانین، اساسنامه و مرام حزبی خود عمل کرده و با اصول اخلاقی همراستا باشند در این مقاله بیشتر مورد توجه است.
از سازمانهای قدیمی اپوزیسیون حکومتی جمهوری اسلامی حزب مشروطه (لیبرال-دمکرات) است که همانطور که از نامش بر میآید بر مرام لیبرالیسم بنا گردیده است. اما فارغ از نامش هیچ سنخیتی با این ایده نداشته و نمونهای مشابه با بقیه گروههای ۵۷ی است. عدم بروز شدن، ضعف علمی اعضای شورای مرکزی، عدم تولید ایده و نظر، عدم توانایی در جذب نیروهای کارآمد و با دانش در عرصه سیاسی از این سازمان سیاسی، گروهی منفعل و ناتوان ساخته است.
این ناتوانی در کنار فساد ناشی از عدم پاسخگویی در عرصه عمومی باعث گردیده که هر انتقادی را بجای جوابگویی با حمله شخصی، تهمت و افترا و پرونده سازی پاسخ داده و برخلاف اصول اخلاقی شخصی و سیاسی رفتار کنند. رفتاری حذفی مشابه رفتار احزاب و فرقههای ۵۷ی و عملکرد ۴۳ ساله جمهوری اسلامی. (ر.ک. به اتهاماتی که اعضای-سابق- این حزب به اعضای انجمن انار و دیگر فعالان سیاسی از سال گذشته تا امروز وارد کردهاند و هیچگاه از سوی این حزب نتنها واکنشی در قبال اتهامات وارده از قبیل مامور جمهوری اسلامی، نفوذی و… نشان نداده بلکه از طریق واسطههایش در جمهوری اسلامی بدنبال اطلاعات شخصی فعالان سیاسی منتقد خود بوده و حتی از تهدید خانواده آنها در ایران کوتاهی نکرده است).
حال در نظر بگیرید هر یک از این به اصطلاح احزاب جداگانه یا در قالب یک گروه و شورا با هدف اتحاد و اشتراک و همکاری با هم جمع شوند چه خروجی میتوانند داشته باشند؟ چه هدف مقدسی میتوانند داشته باشند که منافع ملی را تامین کند تا رفتار ماکیاولیستی آنها را توجیه نماید؟ این گروهها در هر تشکل و شکل و اتحادی که باشند از پشتوانه مردمی و حقانیت اجتماعی محروم هستند و تلاش کرده و میکنند تا با نزدیک شدن به شاهزاده رضا پهلوی که بواسطه حمایت ملت داخل ایران سرچشمه حقانیت است برای خود مشروعیت بوجود بیاورند.
این گروهها ضمن شرفیابی نه حرف جدیدی برای گفتن، نه برنامهای برای ارايه و نه گزارشی برای عملکرد نداشته خود دارند. از آنجا که ایدهها و اهداف این فرقهها همیشه در تضاد با ارزشهای ملی و ایدههایی است که نهاد پادشاهی حافظ آنهاست، نهایتا تلاش برای گرفتن تنها نظر موافق ممکن از شاهزاده رضا پهلوی جهت ارایه به عموم بعنوان نتیجه شرفیابی خود، نظر شاهزاده را درباره اخلاق و رعایت ادب و افراد فحاش جویا شده و با تلف کردن وقت گرانبهای پادشاه دوباره به سرگرمی خود مشغول میگردند.
در آخرین نمونه این دست پیامها و شرفیابیهای بینتیجه میتوان به جلسه مورخ دوازدهم شهریور کادر مدیریتی و رایزنان حزب مشروطه (لیبرال-دمکرات) که ظاهرا همراه با مسعود نقرهکار خدمت شاهزاده رسیده بودند اشاره کرد. نادر صدیقی چنین توییت کرده:
شاهزاده رضا پهلوی امروز در نشست کادر مدیریتی حزب مشروطه لیبرال دموکرات و رایزنان حزب بصراحت کسانی را که زیر عنوان پشتیبانی از خاندان ایشان به دشنامگویی و هتک حرمت دیگران می پردازند مورد انتقاد قرار دادند و تأکید کردند که این افراد با این روش غیراخلاقی به سود رژیم عمل می کنند. امید آنکه کسانی که در میدان مبارزه، مدعی پیکار با رژیم تبهکار هستند با تکیه بر تسامح کوروشی و سخنان موکد و مکرر شاهزاده در تقبیح دشنامگویی، بیشتر بر تحکیم جبهه یگانه ایراندوستان آزادیخواه و مبارزه برای رهایی از چنبره حکومت چپاولگران بکوشند.(لینک)
“شاهزاده رضا پهلوی امروز در نشست کادر مدیریتی حزب مشروطه لیبرال دموکرات و رایزنان حزب بصراحت کسانی را که زیر عنوان پشتیبانی از خاندان ایشان به دشنامگویی و هتک حرمت دیگران می پردازند مورد انتقاد قرار دادند و تأکید کردند که این افراد با این روش غیراخلاقی به سود رژیم عمل می کنند. امید آنکه کسانی که در میدان مبارزه، مدعی پیکار با رژیم تبهکار هستند با تکیه بر تسامح کوروشی و سخنان موکد و مکرر شاهزاده در تقبیح دشنامگویی، بیشتر بر تحکیم جبهه یگانه ایراندوستان آزادیخواه و مبارزه برای رهایی از چنبره حکومت چپاولگران بکوشند”. (لینک)
متاسفانه در این شرایط اسفناک و بحرانی که اساس و شالوده کشور را تهدید میکند، خروجی شرفیابی کادر رهبری یک حزب سیاسی همراه با رایزنانش پیامی در خصوص رعایت ادب است. این به معنای آن است که در این جلسه هیچ حرفی برای بیان نداشته و هیچ تاییدیه دیگری برای ایدههای خود نتوانستهاند بگیرند.
کمی قبلتر مسعود نقرهکار همراه با یاران سوسیالیست خود شرفیاب شدند و همین حکایت آن بار توسط شخص بیسواد در عرصه سیاسی بنام میترا بابک تکرار شد. البته همگان میدانند که این جلسات پیدرپی برای گرفتن یک تاییدیه حتی ضمنی برای «شورای تصمیم» نقرهکار است و چون هربار به در بسته میخورند از راه دیگری تلاش میکنند. شورای تصمیم، اعضای آن و اهداف و بیانیه آن مشخصا در تضاد و دشمنی با ایران است و چون اعضای آن توان پاسخگویی به افکار عمومی و فعالان سیاسی که بر ارزشهای ملی، همبستگی ملی و یکپارچگی کشور پافشاری میکنند، ندارند در تکاپو هستند این انتقادات و مخالفتها را با جلب حمایت پادشاه خاموش نمایند.
در انتها و با توجه به تمامی اتفاقات ماههای گذشته میتوان فعالیت حزب مشروطه (لیبرال-دمکرات) را بر خلاف همه اصول اخلاقی شخصی، سیاسی و سیاست ارزیابی نمود. این سازمان بعنوان یک حزب لیبرال که باید قانونمندی و پایبندی به رعایت قوانین را بعنوان ارزش اخلاقی در نظر بگیرد هم برخلاف اساسنامه خود با گروههای تجزیهطلب مانند کمونیست کارگری، کومله، مجاهدین وارد همکاری گشته، هم برخلاف بیانیه هشتم فروردین ۲۵۸۱ (۱۴۰۱) خود بارها توسط اعضای رسمی به فعالان سیاسی اهانت و فحاشی نموده و هیچگاه بابت این رفتار عذرخواهی نکردهاند.
بر پایه این اعتقاد راسخ، حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) هرگونه اهانت، تهمت، افترا، هتک حرمت و پرداختن به مسایل شخصی افراد و هرگونه برخورد غیرسیاسی و ضد فرهنگی با هر فرد، گروه، سازمان و حزب دیگر را همان چنان که پیشتر نیز اعلام کرده به شدت رد و محکوم میکند. (پاراگراف چهارم- بیانیه مورخ ۸ فروردین ۱۴۰۱)
باید توجه کرد که بین ادب و اخلاق تفاوت بنیادین وجود دارد، رعایت ادب و نزاکت در گفتار، نوشتار و رفتار ارزش اخلاقی است اما همه اخلاق نیست و زیر پا نهادن اخلاق و ارزشهای اخلاقی صرفا برای رعایت ادب نتنها عملی ضد ارزش و اصول اخلاقیست که خود خیانتی در عرصه اجتماعی-سیاسی محسوب میگردد. بعنوان مثال همکاری و همکلامی با تروریستها هر چند با رعایت ادب و نزاکت باشد اخلاقی نیست.
ما در شرایط خطرناکی بسر میبریم و وطنمان بعلت دشمنی و سومدیریت یاغیان ۵۷ی از هر سو دچار بحران است، در این وضعیت و با وجود کمی وقت برای نجات ایران عملکرد مخرب گروهها و فعالان سیاسی که بجای کمک به ملت برای عبور از مشروعه و بازگشت به مشروطه مشغول داد و ستد و زد و بند سیاسی هستند از حافظه ملی پاک نخواهد گردید.
سياوش آذري
شگفتي من دراينست كه چطور وچگونه يك ايراني بخود اجازه ميدهد كه برخلاف خواست.وآرمان هموطنانش عليه
ميهن ومردم كشورش تلاش وفعاليت كند.خيانت هم دراين
روزوروزگاران براي بعضي ها شده هدف!!؟
نه بيمي ازشماتت اين وآن ونه پرواي ايستادن دربرابر وجدان
نمونه اش واقعه سال ٥٧كه مسببانش همچنان سعي در حفظ آن دارند…