بیشتر مشکلات و اختلاف نظرها در جامعه را میتوان با تجربیات جامعه شناسی و روان شناسی توضیح داد و ریشهیابی کرد. این شبیه سازیها میتواند به ما در یافتن راهکار درست برای حل مشکلات و نزدیکتر کردن نظرات کمک کنند. خصوصا در جنبشی در سطح ملی، آسیب شناسی و شناخت معضلاتی که در روند و فرآیند جنبش موثر هستند بسیار اهمیت دارد چرا که این موانع میتواند یک جنبش اجتماعی را بطور کل مستهلک و بدون نتیجه ولی با هزینه گزاف بر جامعه خنثی کرده و از حرکت باز دارد.
یکی از عوامل مهم و مضر در جنبش انقلاب ملی ما برداشتهای سطحی از مفاهیم، اهداف و ایدههاست که موجب انحراف فکری و تضعیف پایههای نظری گفتمان میشود و از یافتن راهکارهای چارهساز جلوگیری میکند. این اختلال هنگامی تاثیر مخربتر دارد که شخص از کم عمق بودن اطلاعاتش درباره موضوعات مطرح شده آگاه نیست بلکه این توهم را دارد که صاحب نظر است و تا هنگامی که به چالش کشیده نشود متوجه این کاستی نمیگردد. اگر این شخص سخنور باشد و یا بهر دلیل دسترسی به تریبونهای پر مخاطب داشته باشد میتواند با طرح مسائل غلط عامل اصلی تفرقه و انحراف در گفتمان یک جنبش گردد. اگر در نظر بگیریم که رسانههای مخالف جنبش انقلابی مصرانه در پی همین افراد هستند تا با برجسته کردن نظرات اشتباه آنان با تبلیغات و موج رسانهای در میان بدنه جنبش شکاف ایجاد کرده و دستههایی را از آن جدا کنند، میتوانیم اهمیت این موضوع را در جنبش انقلاب ملی ایران بهتر درک کنیم.
توهم عمق توضیحی (The illusion of explanatory depth)
توهم عمق توضیحی (IOED) یک اثر روانشناختی است که در آن افراد تمایل دارند باور کنند که موضوعی را بهتر از آنچه واقعا فهمیدهاند، درک می کنند. از این سوگیری شناختی (Cognitive bias) به عنوان توهم یاد شده است. این اصطلاح توسط محققان دانشگاه ییل، لئونید روزنبلیت و فرانک کیل در سال ۲۰۰۲ ابداع شد.
به تعریف دیگر توهم ژرفای توضیحی زمانی است که ما آشنایی با موقعیت و شرایط خاصی را با درک نحوه عملکرد آن اشتباه میکنیم.
سوگیری شناختی (Cognitive bias) یکی از مباحث مهم در علوم شناختی (Cognitive science) است و به یک الگوی سیستماتیک انحراف از هنجار یا عقلانیت در قضاوت اطلاق میشود که در آن شخص واقعیت ذهنی خود را بر اساس درک شخصی از دادهها و نه بر اساس واقعیت و حقیقت (فکت) میسازد. جهانی که فرد بر اساس درک خود از حقیقت ساخته و نه بر اساس واقعیت بر رفتار آن فرد و در مواجه با جامعه تاثیر گذار است.
اثر دانینگ-کروگر یک سوگیری شناختی است که در آن افراد با توانایی، تخصص یا تجربه کم تمایل دارند توانایی یا دانش خود را در مورد موضوع یا حوزه دانش بیش از حد برآورد کنند. برخی از محققان همچنین تأثیر معکوس را برای افراد با عملکرد بالا در نظر می گیرند: تمایل آنها به دست کم گرفتن مهارت های خود. این نام از روانشناسانی به نام دیوید دانینگ و جاستین کروگر گرفته شده است که مطالعه اولیه را در سال ۱۹۹۹ منتشر کردند.
این مطالعه بر استدلال منطقی، دستور زبان و مهارت های اجتماعی تمرکز داشت. اثر دانینگ-کروگر میتواند بر تصمیمگیری تأثیر بگذارد و باعث شود افراد دانش و یا تواناییهای خود را بیش از حد برآورد کنند، که میتواند منجر به تصمیمگیری ضعیف شود. در تجارت، مصرف کنندگان یا مشاغلی که دانش لازم را ندارند، تصمیمات بدی می گیرند و این کمبود دانش مانع از این میشود که شخص اشتباهات خود را ببیند و در راه اصلاح آنها کوشش کند.
بیشترین تاثیر توهم ژرفای توضیحی (IOED) در سیاست به شکل قطبیسازی سیاسی است. این توهم به اثر دانینگ-کروگر مربوط می شود. مطالعه نشان داد که افراد با تخصص سیاسی نسبتاً پایین، زمانی که هویتشان با هویت حزبی و سیاسی گره خورده و برجسته میشوند، خود را از نظر سیاسی آگاهتر ارزیابی میکنند. این گروه برای ارزیابی دانش سیاسی همتایان خود نیز به همین شکل عمل کرده و دچار اشتباه در تجزیه و تحلیل میگردند.
اعتماد و اتکای بیش از حد به اینترنت و رسانههای اجتماعی برای کسب اخبار سیاسی و نه با تکیه بر رسانه های سنتی با اثر دانینگ-کروگر مرتبط است. به بیان دیگر هنگامی که فرد هویت خود را نه بر اساس ارزشها و شاخصههای فردی که بر اساس تعلق خاطر سیاسی تعریف کند و اطلاعات و دانش سیاسیش نه از تحقیق و مطالعه بلکه صرفا بر اساس گفتگوها در شبکههای اجتماعی کسب کرده باشد میتواند به اختلال توهم ژرفای توضیحی و سوگیری شناختی دچار گردد.
این سوگیری شناخت موجب اشتباه در قضاوت، درک و برداشت، جهتگیری و پیروی در سیاست شده و باعث میشود که فرد در طیف سیاسی متبوع خود نه تنها عضو موثری نباشد که با ایجاد اختلاف و ایدههای انحرافی به عنصری مخرب تبدیل گردد. بعنوان مثال میتوان شخصی را در نظر بگیریم که اطلاعات کلی و سرسری از تاریخ ایران دارد و بر اساس این اطلاعات کلی درباره شیوه حکمرانی و نوع حکومت و برقراری دموکراسی ابراز نظر و راه حل مطرح کند. هنگامی که این شخص را به چالش بکشید بجای استدلال و توضیح نظراتش تلاش میکند تا آنها را با مثالها و حکایات شرح دهد.
با سنجش صادقانه اطلاعات و دانش خود بر اساس زمانی که برای مطالعه و تحقیق صرف کردهایم با نظرات و سوگیریهای سیاسی خود، در مییابیم که آیا دچار این سوگیری شناختی هستیم یا خیر.
برای غلبه بر اثر دانینگ-کروگر، می توانید چندین قدم بردارید. برخی از این موارد عبارتند از زیر سوال بردن خود و دانش خود در مورد یک دامنه خاص و شناخت صادقانه اینکه واقعاً چقدر در مورد آن می دانید، ارزیابی مجدد افکار و اجتناب از بدیهی گرفتن نظرات خود و به دست آوردن دانش و تجربه بیشتر در حوزه مورد نظر. بهبود مهارت استدلال و تفکر انتقادی، پذیرش انتقاد و بازخورد از دیگران و یادگیری از اشتباهات خود، جستجوی بازخورد از دیگران و مقایسه عملکرد خود با استانداردهای عینی، و تمرین، پشتکار و صبور بودن در فرآیند یادگیری.
برای بهبود مهارت استدلال و تفکر انتقادی، میتوانید فرآیند حل مسئله را تمرین کنید، حقایق را از نظرات متمایز کنید، مهارتهای فنی خود را گسترش دهید، فعالانه مطالعه کنید و نگرش پرسشگری را پرورش دهید. این مراحل می تواند به شناسایی و تجزیه و تحلیل مسائل، تولید و ارزیابی راه حلها و تشخیص الگوها و سوگیری ها کمک کند. همچنین می توانید چیزهای جدیدی را برای ورزش و تحریک ذهن خود امتحان کنید.